چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی                     خداوند امر و خداوند نهی

 

که خورشید بعد از رسولان مه                        نتابید بر کس ز بوبکر به

 

عمر کرد اسلام را آشکار                                بیاراست گیتی چو باغ بهار

 

پس از هر دوان بود عثمان گزین                       خداوند شرم و خداوند دین

 

چهارم علی بود جفت بتول                           که او را به خوبی ستاید رسول

 

شاهنامه فردوسی

 

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 15 خرداد 1394برچسب:که خورشید بعد از رسولان مه،نتابید بر کس ز بوبکر به, | 21:4 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

من نماز تراویح نمی روم آیا واجب است یا سنت؟

 

 

الحمدلله،

نماز تراویح واجب نیست، بنابراین کسی که آنرا ترک کند گناهکار نمی شود، ولی اجر و ثواب ‏زیادی را از دست داده است، زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرمایند: «إنه من قام مع الإمام ‏حتی ینصرف کتب له قیام لیلة‏». أبی داود (1370)‏

یعنی: هرکس همراه امام نماز (تراویح) بخواند تا آنکه تمام می شود، خداوند متعال اجر نماز ‏شب را ‏برای وی می نویسد.‏‎ ‎

بنابراین بهتر است به فکر آخرت خود نیز باشید و با تلاش بیشتر در این ماه مبارک، هرچه ‏بیشتر توشه ای را برای آخرت خود فراهم کنید، زیرا این ماه، ماه درو کردن نیکی های بیشتر ‏است، چرا که اجر و ثواب عبادات و طاعات در این ماه بیشتر از دیگر ایام سال است، رسول ‏خدا صلی الله علیه وسلم می فرمایند:«مَنْ قَامَ رَمَضَانَ إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ». ‏‏(بخاری‎ ‎‏2009)‏

ترجمه:رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «هر کس، ماه مبارک رمضان را بقصد حصول ‏ثواب، در عبادت بگذراند، تمام گناهان گذشته اش، مورد عفو قرار خواهند گرفت».‏

پس شایسته است شما نیز تا جایی که توان دارید توشه برای خود درو کنید و خود را از فضایل ‏این ماه محروم نسازید، و بدون شک از جمله عبادات این ماه؛ قرائت قرآن و نماز تراویح و دعا ‏است. بنابراین توصیه می شود که برای انجام این عبادت بزرگ به مساجد بروید و یا حداقل در ‏منزل خود همراه خانواده یا تنهایی بخوانید.‏

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: من نماز تراویح نمی روم آیا واجب است یا سنت؟ ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 30 خرداد 1393برچسب:نماز تراویح سنت یا فرض, رمضان,روزه,سوال وجواب در مورد روزه ماه مبارک رمضان,رمضان1393, | 20:30 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

من اهل تسنن هستم یک روز رفتم مسافرت در ماه مبارک رمضان و روزه بودم رفتم طرف بندر عباس نزدیک غروب بود یعنی 3 یا 4 دقیقه مونده بود به اذان مغرب به افق اهل سنت نتونستم دوام بیارم و آب نوشیدم آیا در این شرایط سخت روزه ی من باطل می شود ؟ چون نزدیک بود ضعف کنم و می دانم خدا سخت نمی گیره و می گوید آن روز روزه ات را بخور و به جای آن یک روز را بگیر اما ظلم بود که من به خاطر 3 یا 4 دقیقه اذان روزه خواری کردم ممنون می شم راهنمایی کنید روزه ام باطل شده یا خیر منتظر جواب هستم.

 

 

 

الحمدلله،

برای کسی که مسافر است، شرعا رخصت وجود دارد که روزه خود را در وقت سفرش بخورد، و در عوض در روز دیگری بعد از رمضان آنرا جبران کند، و بخاطر خوردن روزه اش گناهکار نخواهد شد، زیرا برای آن، رخصت و جواز شرعی داشته است، چنانکه الله تعالی می فرماید:

« فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ» البقرة/ 184.

یعنی: پس هرکسی از شما بیمار یا در سفر باشد، تعدادی از روزهای دیگر را روزه بگیرد.

پس چون شما مسافر بودید، شکستن روزه توسط شما گناه نیست، و برای شما جایز بوده که هرگاه اراده کردید روزه خود را بخورید.

اما در مورد این قضیه که 3 الی 4 دقیقه قبل از اذان مغرب افطار کردید، آیا روزه شما باطل شده یا خیر؟

پاسخ این سوال بستگی به این دارد که آیا در شهر مقصد، مساجد آنجا همگام با غروب کامل خورشید اذان می دهند یا با اندکی تاخیر؟ اگر معلوم شود که مساجد آن شهر با تاخیر چند دقیقه ای بعد از غروب کامل خورشید اذان می دهند، پس روزه شما انشاءالله صحیح بوده بشرطیکه مطمئن بوده باشید که خورشید غروب کرده و بر این گمان روزه خود را باز کرده باشید، یعنی اگر در وقت خوردن اطمینان داشتید که خورشید هنوز کامل غروب نکرده، پس روزه شما باطل شده است.

اما اگر در مساجد شهر همزمان با غروب کامل خورشید اذان داده می شود، در آنصورت چون افطار کردن شما قبل از غروب خورشید بوده، پس روزه شما باطل شده و بر شما واجب است تا بعد از رمضان آنروز را قضاء کنید.

پس شما باید بررسی کنید که آیا در آن هنگام خورشید بصورت کامل غروب کرده بود یا خیر؟ تا به پاسخ سوال خود برسید. می توانید برای احتیاط، یک روز را بعد از رمضان بجای آنروز قضاء کنید، زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: « دَعْ مَا یَرِیبُکَ إِلَی مَا لَا یَرِیبُکَ» نسائی (5714)

یعنی: « آنچه که تو را به شک می اندازد رها کن و به آنچه که به تو اطمینان می دهد، عمل کند».

 

والله اعلم

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلی یوم الدین

ابزار و قالب وبلاگ :: تم ویوز

ابزار امتیاز دهی

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: حکم کسی که 3 یا4 دقیقه قبل از شنیدن صدای اذان افطار کند ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 30 خرداد 1393برچسب:حکم کسی که 3 یا4 دقیقه قبل از شنیدن صدای اذان افطار کند؟, رمضان,روزه,سوال وجواب در مورد روزه ماه مبارک رمضان,رمضان1393, | 20:22 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |
کدامیک برای مسافر افضل تر است: روزه بگیرد یا نگیرد؟

کسی که در ماه رمضان به سفر رود و روزه باشد؛ آیا افضل برای وی آنست که روزه اش را ادامه دهد یا آنرا بخورد؟

 

الحمدلله،

ائمه اربعه و جمهور صحابه و تابعین بر این هستند که روزه گرفتن در سفر جایز و صحیح است، و اگر شخص مسافر روزه گرفت، روزه اش منعقد شده و بریء الذمه می شود.

نگاه کنید به: "الموسوعة الفقهیة" ج28 ص73.

اما افضلیت روزه بودن یا نبودن آن در مسافرت بصورت زیر قابل توضیح است:

حالت اول: اگر روزه بودن یا نبودن برای شخص مسافر یکسان باشد؛ یعنی روزه گرفتن بر وی (در سفر) تاثیر (چندانی) نمی گذارد، در این حالت روزه گرفتن بهتر است؛ به دلایل زیر:

1- ابو درداء رضی الله عنه می‏گوید: «خَرَجْنَا مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ فِی یَوْمٍ حَارٍّ حَتَّی یَضَعَ الرَّجُلُ یَدَهُ عَلَی رَأْسِهِ مِنْ شِدَّةِ الْحَرِّ وَمَا فِینَا صَائِمٌ إِلاَّ مَا کَانَ مِنَ النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم وَابْنِ رَوَاحَةَ. (بخاری:1945).

یعنی: در یکی از سفرها، همراه رسول خدا صلی الله علیه وسلم خارج شدیم. هوا گرم بود تا جایی که مردم از شدت گرما، دستهای خود را روی سرشان می گذاشتند. و از میان ما کسی غیر از رسول خدا صلی الله علیه وسلم و ابن رواحه، روزه نبود. 

در این حدیث مشاهده می شود که عده ای از صحابه روزه نبودند و تنها ابن رواحه همراه پیامبر صلی الله علیه وسلم روزه بودند.

2- روزه گرفتن در اینحالت باعث می شود که فرد مکلف در اسرع وقت تکلیف شرعی خود را انجام داده و بریء الذمه گردد، اما قضاء کردن آنها موجب تاخیر در بریء الذمه شدن انسان است.

3- روزه گرفتن برای وی در ماه رمضان آسانتر است؛ زیرا معمولا روزه گرفتن در زمانی که غالب مردم روزه نیستند اندکی سخت تر می شود.

4- روزه گرفتن در ماه رمضان فضیلت بیشتری دارد؛ چرا که انجام عبادات در رمضان افضلتر از دیگر ماههای سال است.

امام شافعی باتوجه به این دلایل ترجیح داده که روزه گرفتن برای کسی که روزه بودن و نبودن برایش یکسان است، بهتر است.

حالت دوم: روزه نگرفتن برای وی (مسافر) به حالش سودمند تر است؛ در اینجا می گوئیم: روزه نبودن افضل تر است، و اگر پاره ای از مسائل موجب مشقت بر وی گردد در آنصورت حتی روزه گرفتن بر وی مکروه است، زیرا کسی که در مشقت قرار دارد باوجودیکه الله متعال برایش رخصت داده اما وی از آن رخصت الهی عدول می کند قطعا مرتکب امری مکروه شده است.

 حالت سوم: روزه گرفتن برای وی موجب مشقت شدیدی گردد که قابل تحمل نباشد؛ در اینحالت روزه گرفتن بر وی حرام است. به دلیل حدیث مسلم از جابر بن عبدالله رضی الله عنه که گفت:

«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ عَامَ الْفَتْحِ إِلَی مَکَّةَ فِی رَمَضَانَ فَصَامَ حَتَّی بَلَغَ کُرَاعَ الْغَمِیمِ فَصَامَ النَّاسُ ثُمَّ دَعَا بِقَدَحٍ مِنْ مَاءٍ فَرَفَعَهُ حَتَّی نَظَرَ النَّاسُ إِلَیْهِ ثُمَّ شَرِبَ فَقِیلَ لَهُ بَعْدَ ذَلِکَ إِنَّ بَعْضَ النَّاسِ قَدْ صَامَ فَقَالَ أُولَئِکَ الْعُصَاةُ أُولَئِکَ الْعُصَاةُ» . وفی روایة : «فَقِیلَ لَهُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ شَقَّ عَلَیْهِمْ الصِّیَامُ وَإِنَّمَا یَنْظُرُونَ فِیمَا فَعَلْتَ فَدَعَا بِقَدَحٍ مِنْ مَاءٍ بَعْدَ الْعَصْرِ» مسلم (1114) .

یعنی: پیامبر صلی الله علیه و سلم در سال فتح مکه بقصد مکه از مدینه بیرون شد وتا اینکه به چشمه آب عمیم‌ (‌دریک  میلی  عسفان‌) رسید، روزه  بود و مردم نیز با وی روزه بودند. به وی عرض ‌کردند که روزه مردم را ‌به مشقت انداخته و مردم به تو چشم دوخته‌اند. بعد ازعصربود، ‌که پیمانه‌ای آب خواستند و از آن نوشیدند و مردم به وی می‌نگریستند، پس گروهی نیز افطار کردند و گروهی همچنان روزه بودند. به ایشان عرض ‌کردند که‌ گروهی همچنان روزه هستند، او  فرمود: آنان نافرمانی کرده وگناهکارند‌‌. (‌چون پیامبر حکم کرده بود که از این رخصت  استفاده‌ کنند وآنان با آن رخصت مخالفت‌ کردند).

نگاه کنید به: أنظر الشرح الممتع للشیخ محمد ابن عثیمین رحمه الله .ج6 ص355.

«امام نووی و کمال بن همام گفتند: احادیثی که دلالت بر افضلیت روزه خوردن (در سفر) دارند بر کسی حمل می گردد که با وجود روزه بودن دچار ضرر گردد، و در بعضی از احادیث به این مسئله تصریح هم شده است، و لازمست که (آن احادیث) را اینگونه تاویل نمود، تا بین احادیث جمع کرده باشیم، و این (جمع کردن) بهتر است از اینکه بعضی احادیث را نادیده بگیریم و یا ادعای نسخ نماییم بدون آنکه دلیل قاطعی باشد. و کسانی که روزه گرفتن یا نگرفتن آنرا (در سفر) یکسان می دانند، به حدیث عایشه رضی الله عنها استدلال کردند که: حمزه بن عمرو اسلمی رضی الله عنه – که زیاد روزه می گرفت - به پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت: آیا در سفر روزه بگیرم؟ که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: اگر خواستی روزه بگیر، و اگر نه روزه ایت را بخور» متفق علیه». "الموسوعة الفقهیة" ج28 ص73.

 

والله اعلم

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلی یوم الدین

ابزار و قالب وبلاگ :: تم ویوز

ابزار امتیاز دهی

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: کدامیک برای مسافر افضل تر است: روزه بگیرد یا نگیرد؟ ، ،
برچسب‌ها:

حکم مرتکب گناه کبیره نزد اهل سنت چیست؟ 


الحمدلله،

مرتکب گناه کبیره نزد اهل سنت فاسق یا ناقص الایمان است؛ چون مرتکب گناه کبیره می شود و بر آن اصرار می ورزد و آن را دست کم می گیرد، پس برای مرتکب گناه کبیره از عذاب الهی می ترسیم، بلکه برای او از نظر کفر و ارتداد هراس داریم، چون گناهان پیشاهنگ کفرند، گناهان در دل جای می گیرند و ایمان را ضعیف می کنند و انگیزه را برای ارتکاب امور حرام مانند زنا و مستی و موسیقی و تکبر و تجاوز بر مسلمین با کشتن و سرقت اموالشان و تهمت زدن به مسلمین و امثال آن، تقویت می کند. این گناهان را اگر کسی ادامه دهد حرکت قلب و جوارح به سوی طاعات ضعیف می شود، خواندن نماز، دادن صدقه و سایر عبادات برای فرد دشوار می شود. بدون تردید ارتکاب گناهان کبیره هشداری است برای دین گریزی و خروج از دین شاید منظور از اطلاق کلمه کفر بر بعضی از گناهان کبیره، یا نفی ایمان از مرتکبین آن همین است، چنانکه پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ  می فرماید: «سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ وَقِتَالُهُ کُفْرٌ» «نا سزا گفتن به مسلمان فسق و جنگیدن با او کفر است» بخاری (48)، و مسلم(64)

پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ  می فرماید: «لَا یَزْنِی الزَّانِی حِینَ یَزْنِی وَهُوَ مُؤْمِنٌ »«زنا کار وقتی زنا می کند مؤمن نیست» بخاری (6772)، و مسلم (57).

پس ما می گوئیم: او ناقص الایمان است، یا می گوئیم: او به خاطر تصدیق و ایمان داشتن به خدا و روز قیامت و کتاب ها و پیامبران، مؤمن است؛ اما به خاطر ارتکاب گناه فاسق می باشد. فرقه خوارج در این مورد سختگیری نموده اند، از این رو مرتکب گناه کبیره را کافر شمرده اند.

معتزله مرتکب گناه کبیره را از ایمان خارج نموده و در کفر داخل نکرده اند؛ اما نزد آنها مرتکب گناه کبیره برای همیشه در دوزخ می ماند.

فرقه مرجئه، مرتکب گناه کبیره را کامل الایمان دانسته و گفته اند با وجود ایمان، ارتکاب گناه ضرری ندارد، همان طور که با کفر، اعمال نیک پاداشی ندارد، اما اهل سنت راه میانه را در پیش گرفته اند و مرتکب گناه کبیره را فاسق شمرده اند، و گفته اند: او در آخرت تحت مشیئت و خواست خداوند قرار دارد که او را ببخشد یا عذاب کند، و اگر به سبب گناه کبیره ای که مرتکب شده به دوزخ برده شود قطعاً بعد از پاک شدن با شفاعت شفاعت کنندگان یا با رحمت خداوند مهربان از دوزخ بیرون می آید.

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 24 اسفند 1392برچسب:پاسخگویی به سوال های شرعی-سوالات شرعی -سوالات دینی اهل سنت,گناه کبیره,حکم مرتکب گناه کبیره, | 14:4 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

در حدیثی خواندم که پیامبر صلی الله علیه وسلم از مردی می خواهد که هرگاه زنش را درحال زنا دید چهار شاهد بیاورد، سوال من اینست : اگر در آن لحظه شاهدی نیافت چکار کند؟ آیا بیرون برود و چهار مرد را مطلع کند که همسرش الآن زنا می کند و آنها را ببرد تا شاهد زنایش باشند؟ آیا اینکار برای آدمی دشوار نیست؟ لطفا این مسأله را روشن کنید که چکار باید کرد؟

 

الحمدلله،

اثبات زنا یا بوسیله چهار شاهد عادل است، یا اعتراف شخص به اینکه زنا کرده است، زیرا هرگاه چنین جرمی ثابت شود بر مجرم مجازات تحمیل خواهد شد تا جائیکه اگر مجرم، محصن (ازدواج کرده) باشد سزایش سنگسار کردن است تا آنکه می میرد، از اینرو شارع حکیم در اثبات این جرم سخت گیری کرده و راه اثبات آنرا سهل و آسان قرار نداده است، تا مبادا ناموس و آبروی مردم تهدید شود.

الله متعال می فرماید : «وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ» (نساء 15).

یعنی : «و کسانی از زنان شما که مرتکب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را بعنوان شاهد بر آنها بطلبید».

و می فرماید : «وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلاَتَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً وَ أُولَئِکَ هُمْ الْفَاسِقُونَ» (نور 4).

یعنی : «کسانی که به زنان پاکدامن نسبت زنا می‌دهند؛ سپس چهار شاهد نمی‌آورند؛ بدیشان هشتاد شلاق بزنید و هرگز گواهی دادن آنان را نپذیرید، و چنین کسانی فاسق هستند».

می فرماید : « لَوْلَا جَاءُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَئِکَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ» (نور 13).

یعنی : «چرا چهار شاهد برای آن نیاوردند؟! اکنون که این گواهان را نیاوردند، آنان در پیشگاه خدا دروغگویانند».

و مسلم از ابوهریره رضی الله عنه روایت کرده که : «أَنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ رضی الله عنه قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنْ وَجَدْتُ مَعَ امْرَأَتِی رَجُلًا أَؤُمْهِلُهُ حَتَّی آتِیَ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ؟ قَالَ: نَعَمْ» مسلم (1498).

یعنی : «سعد بن عباده گفت : ای رسول خدا! اگر مردی را همراه زنم دیدم به (آن مرد) مهلت دهم تا چهار شاهد می آورم؟ فرمود : آری».

پس روشن شد که شارع حکیم گواهی چهار نفر را شرط لازم بر اثبات زنا قرار داده است، و قطعا تحقق این شرط بسیار سخت و دشوار است، و این بری صیانت از ناموس و آبروی مردم است، امام ابن قدامه می گوید : «الخرقی هفت شرط را برای گواهان زنا بیان کرده است، اولین آنها اینست که باید تعداد آنها چهار نفر باشند، و در بین اهل علم بر سر این شرط اجماع هست و هیچ اختلافی نیست..» "المغنی" (9/65) .

 

نکته بعد اینکه : حال مرد با همسرش در مقایسه با دیگران اندکی متفاوت است، شوهر صاحب بستر است، و انسان عاقل همسرش را بدون دلیل متهم نمی کند، زیرا اتهام وارد کردن بر ناموسِ خود، برای خود او و فرزندانش ننگ و عار است. علاوه بر این؛ شوهر از همسرش چیزهایی می داند و از چیزهایی اطلاع می یابد که غیر او آنرا نمی داند و اطلاع نمی یابد، و لذا ممکن است بر چیزی از همسر خود اطلاع یابد درحالیکه دیگران هرگز با آن روبرو نشوند، این از یک سو.. از سوی دیگر؛ در جنایتی که همسر مرتکب می شود شوهر حق و حقوقی دارد، زیرا او ناموس و شرف و آبروی شوهرش را مورد هتک و بی حرمتی قرار داده است.

برای همین شارع هر دو جانب را مراعات نموده است : از یک سو برای ثبوت زنا گواهی چهار مرد بالغ و عادل را شرط قرار داده است، در غیر اینصورت بر کسی که بدون این شرط یا اعتراف شخص به زنا اتهامی وارد کند، حد قذف بر او جاری می شود، حتی اگر زوج هم باشند - یعنی در این شرط تفاوتی بین زوجین با دیگران قائل نشده است - و از آنسو به دلیل خصوصیتی که در ارتباط با زوجین گفتیم، اگر مرد نتواند چهار شاهد بر اثبات ادعایش مبنی بر زنای همسرش بیاورد، می تواند لعان کند، یعنی شارع راه خروجی برای زوج نهاده که برای غیر او این راه وجود ندارد، و آن اینکه : اگر مردی همسرش را بر زنا بگیرد یا ببیند یا به زنا متهم کند و همسر حاضر به اقرار و اعتراف نشود، او می تواند با همسر خود ملاعنه کند و بعد از آن از وی جدا شود. خداوند متعال می‌‌فرماید : «وَالَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلاَّ أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَات بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنْ الصَّادِقِینَ * وَ الْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کَانَ مِنْ الْکَاذِبِینَ * وَ یَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنْ الْکَاذِبِینَ * وَ الْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْهَا إِنْ کَانَ مِنْ الصَّادِقِینَ» (نور 6 - 9).

یعنی : «کسانی که زنان خود را متهم (به زنا) می‌کنند و جز خودشان شاهدانی ندارند، هر یک از ایشان باید چهار مرتبه خدا را گواه گیرد که راستگو هستم. و در پنجمین مرتبه (باید بگوید) لعنت خدا بر او باد اگر دروغگو باشد، و اگر زن چهار بار خدا را به گواه گرفت (و سوگند بخورد) که شوهرش (در اتهامی که به او می‌زند) دروغگو است عذاب (رجم) را از او دفع می‌نماید، ودر مرتبه پنجم (باید بگوید که) نفرین خدا بر او باد اگر شوهرش راست بگوید».

هرگاه زن و شوهر ملاعنه کردند، با لعنت کردنشان احکام زیر اجرا شود :

1- جدایی بین آن دو .

2- تحریم أبد (یعنی تا ابد نمی توانند با هم زندگی کنند) .

3- زن لعان کننده با لعان مستحق مهریه‌اش می‌گردد.

4- اگر شوهر انتساب جنین یا بچه بدنیا آمده را به خود نفی کند، به زن سپرده می شود.

آری‌! حکم‌ مردی‌ که‌ به‌ زنش‌ تهمت‌ زنا می‌زند و اقامه‌ بینه‌ (آوردن‌ گواه) هم ‌بر وی‌ دشوار است‌، این‌ است‌ که‌ باید با زنش‌ ملاعنه‌ کند، یعنی‌ زنش‌ را نزد حاکم (قاضی) حاضر کرده‌ و علیه‌ وی‌ ادعا کند سپس‌ حاکم‌ او را به‌ ترتیب‌ فوق‌ سوگند دهد و چون‌ این‌ گواهی‌ها با سوگند اجرا شد، میان‌ آنها جدایی‌ به‌ عمل‌ می‌آید و زن‌ بر وی‌ حرام‌ ابدی‌ گردیده‌ بر زن‌ حد زنا نیز جاری‌ می‌شود، مگر در یک ‌صورت‌ و آن‌ این‌ است‌ که : چهار بار خدا را به گواه بگیرد و سوگند بخورد که شوهرش در اتهامی که به او می‌زند دروغگو است رجم را از او دفع می‌نماید، ودر مرتبه پنجم باید بگوید که نفرین خدا بر او باد اگر شوهرش راست بگوید.

و اما سبب نزول آیه فوق، در واقع پاسخ سوال شماست، از ابن عباس رضی الله عنه روایت است : «هلال بن امیه نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم همسرش را متهم کرد که با شریک بن سحماء زنا کرده، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : «الْبَیِّنَةُ أَوْ حَدٌّ فِی ظَهْرِکَ» «باید دلیل بیاوری وگرنه حد بر پشتت جاری می‌شود»، گفت : ای رسول خدا! آیا اگر کسی از ما مردی را روی همسرش دید، می‌رود و شاهد پیدا می‌کند؟! پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : «الْبَیِّنَةُ أَوْ حَدٌّ فِی ظَهْرِکَ»، شاهد وگرنه حد بر پشتت جاری می‌شود، هلال گفت : قسم به ذاتی که تو را به حق مبعوث کرده است من راستگو هستم، و حتماً خداوند آیه‌ای نازل خواهد نمود و پشت مرا از حد نجات خواهد داد، پس جبرئیل فرود آمد و آیه : «وَالَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ فَقَرَأَ حَتَّی بَلَغَ إِنْ کَانَ مِنْ الصَّادِقِینَ»بر پیامبر صلی الله علیه وسلم نازل کرد، پیامبر صلی الله علیه وسلم رفت و به دنبال آن زن فرستاد، هلال آمد و شهادت داد، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : «إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ أَنَّ أَحَدَکُمَا کَاذِبٌ ، فَهَلْ مِنْکُمَا تَائِبٌ؟» «خداوند می‌داند که یکی از شما دروغ می‌گوید آیا کسی از شما هست که توبه کند؟»، سپس آن زن بلند شد و شهادت داد، و چون نوبت پنجم شد او رانگه داشتند وبه وی گفتند : این کار لعنت را بر تو واجب می‌کند، ابن عباس گفت : آن زن کمی درنگ کرد و روی گردانید بطوریکه گمان کردیم از لعان پشیمان می‌شود (و اقرار می‌کند)، سپس گفت : بعد از این آبروی خویشاوندانم را نمی‌برم و رفت، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : «أَبْصِرُوهَا ؛ فَإِنْ جَاءَتْ بِهِ أَکْحَلَ الْعَیْنَیْنِ سَابِغَ الْأَلْیَتَیْنِ خَدَلَّجَ السَّاقَیْنِ ، فَهُوَ لِشَرِیکِ بْنِ سَحْمَاءَ» «نگاه کنید اگر بچه‌اش متولد شد و چشمهای سیاه، باسنهای بزرگ، و پاهای پرگوشت داشت، بدانید که آن بچه از شریک بن سحماء است» وقتی بچه را به دنیا آورد به او نگاه کردند و دیدند که به همان شکلی است که پیامبر صلی الله علیه وسلم توصیف کرده بود، فرمود : «لَوْلَا مَا مَضَی مِنْ کِتَابِ اللَّهِ لَکَانَ لِی وَلَهَا شَأْنٌ» اگر به خاطر حکم کتاب خدا نبود که طبق آن، لعان اجرای حد را از زن رفع می‌کند، می‌دانستم با او چه کار کنم» بخاری (4747) .

والله اعلم

وصلی الله علی نبینا محمد وعلی اله وصحبه وسلم

سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: اگر مردی ببیند که همسرش درحال زنا کردن است، چکار کند؟ ، ،
برچسب‌ها:

من 22 سال دارم یه خواستگار دارم که پسری مذهبی است البته تو اینترنت با هم اشنا شدیم منم دختری مذهبیم و همیشه دوست داشتم با پسری با ایمان و غیرتی ادواج کنم تقریبا 3 ماه از اشنایی ما میگذرد چند باری قرار شد همدیگر را ببینیم ولی به خاطر یه سری مشکلات نتونستیم اون پدرش فوت کرده و عین خودم 22 سال دارد کلا سرپرستی یک خانواده ی 4 نفری بر عهده ی اوست تو این مدت که با هم حرف زدیم اخلاقش دستم اومده اون زیادی سختگیره و تند میگیره خودشم میگه که من سختگیرم و نمیتونم عوض بشم به من میگه من تا به امروز به خواهرم که 3 سال از خودش بزرگتره اجازه ندادم موبایل داشته باشه چون تحمل ندارم ببینم داره با یه نفر حرف میزنه یا مزاحم داره میگه اگه تو هم بیایی گوشیتو ازت میگیرم یا میگه منی که تا الان تو خانواده ای بزرگ شدم که تا حدی ازادی داشتم و همیشه کارای خودمو خودم انجام دادم حتی اگه تو بیرون از خونه باشه حق ندارم بعد از ازدواج از خونه برم بیرون مگر اینکه همراه خودش باشه یا حق ندارم تو بیرون از خونه کار کنم البته ناگفته نماند من الان دانشجوی ترم 6 هستم خونوادم ام انتظار دارن این درس خوندنم بیفایده نمونه و تو بیرون کار کنم ولی این پسر با کار زن تو بیرون به شدت مخالفه میگه زن نباید تو بیرون باشه نامحرم هر لحظه دنبالشه و مردم چیز خوبی نمیگن و این برای شوهر خیلی دردناکه یا میگه تو حق نداری ارتباط اجتماعیت زیاد باشه من تحمل ندارم.

خلاصه نمیدونم داره زیادی سختگیری میکنه یا تو دین مقدس اسلام زن واقعا باید اینطوری باشه عزیزان من دوست دارم درست همون طور که دین برای زن حق زندگی گذاشته و براش راهو نشون داده زندگی کنم حالا هر طور که باشه .

از شما میخوام راهنماییم کنید ایا حرفای این پسر سختگیریه یا درسته؟ ایا من از نظر قران و خدا اجازه دارم تو بیرون کار کنم ؟ اجازه دارم موبایل داشته باشم؟ اجازه دارم هر وقت لازم شد تنهایی بیرون برم؟ اجازه دارم تو همه ی مسائل مربوط به زندگیمون تو تصمیماش دخالت کنم؟ چون اون میگه تو نباید زیاد تو کارای من دخالت کنی تصمیم همیشه با منه تو میتونی مشاوره کنی ولی تصمیم گیری نه ، احساس میکنم چون از بپگی که پدرش فوت کرده سرپرست خونواده بوده دوست داره همیشه قدرت داشته باشه و حکومت کنه تا امروز که اینطوری خودشو به من نشون داده من باید همیشه بهش بله چشم بگم ولی من زندگی میخوام نه بردگی و نوکری خواهش میکنم راهنماییم کنید.

 

 

الحمدلله،

از اینکه شما خواهر گرامی ابراز علاقه کردید تا راهنمایی دین را درباره زن مسلمان بدانید، و ابراز دوستی کردید که بر اساس شریعت عمل کنید، این خود جای حمد و شکر الهی دارد و امید است الله متعال راه درست را بر شما نمایان ساخته و در عمل نیز شما را توفیق بفرماید، فراموش نکنیم که هدف از زندگی ما در این دنیا توجه بیش از حد به امورات دنیوی نیست، بلکه دنیا، دار آزمایش و امتحان است نه سرای بقاء، پس قطعا یک انسان عاقل از کمبودها و کاستیهای دنیوی ناامید و ناراحت نمی شود بلکه می کوشد که توشه ای برای آخرتش مهیا کند.

ما با توجه به مطالبی که شما برای ما نوشتید نکاتی را ذکر می کنیم و امید است مورد توجه شما قرار بگیرد.

اول: باید بدانیم که یک دختر و پسر مسلمان نامحرم با همدیگر ارتباط برقرار نمی کنند، چه دیداری باشد یا تلفنی یا اینترنتی، و شما ظاهرا از طریق اینترنت رابطه داشتید که این امر شایسته دو مسلمان نبود و حتی قصد ارتباط دیداری داشتید، که به شما یادآوری می کنیم این اعمال مخالف با شرع هستند. شما که اکنون قصد ازدواج دارید باید از طریق خواستگاری رسمی و با اطلاع و حضور خانواده ها با هم درباره زندگی آینده سخن بگوید، اما در خلوت سخن گفتن شرعی نیست، و ارتباط اینترنتی در حکم خلوت کردن است، و پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«ما خلا رجل بامرأة إلا کان الشیطان ثالثهما» (روایت امام احمد 26/1).

 یعنی: هیچ مردی نیست که با زن (نامحرمی) خلوت کند مگر اینکه شیطان شخص سوم بین آنها خواهد بود (تا آنها را وسوسه کند).

پس اکنون شما نباید بیش از این به این رابطه تداوم بخشید و اگر قصد ازدواج دارید باید با اطلاع و حضور خانواده ها با هم سخن بگوئید.

دوم: استفاده زنان از موبایل بستگی به طرز استفاده آنها دارد؛ اگر از در نیفتادن در فتنه در امان هستند و توانایی مقابله با مشکلات آنرا دارند، ایرادی ندارد که زنان از موبایل استفاده کنند. مثلا بیشتر گوشی ها سیستم فیلترینگ دارند و زن مسلمان می تواند برای در امان ماندن فقط یکسری از شماره تلفنهای نزدیکان و خانواده خود را به گوشی معرفی کند تا فقط این شماره ها اجازه تماس داشته باشند. بنابراین اگر زن مسلمان بگونه ای امن از موبایل استفاده کند و از خطرات آن در امان باشد، می تواند از موبایل استفاده کند.

سوم: بیرون رفتن زن به بازار و یا مکانی خارج از خانه باید همراه با دو شرط باشد:

1- شوهرش مطلع و راضی باشد.

2- همراه با یک محرم باشد.

با رعایت این دو مورد زن می تواند با رعایت حجاب کامل بیرون رود و کارهای خود را انجام دهد.

چهارم: کارکردن زن در بیرون خانه جایز نیست مگر آنکه دو مورد زیر وجود داشته باشد:

1- زن کسی را ندارد که نفقه اش را تامین کند و مجبور است برای امرار معاش در بیرون کار کند.

2- و یا اگر مشکل امرار معاش ندارد، بشرطی که در یک محیط کاملا زنانه کار و اشتغال یابد جایز است.

پس اگر شما بعنوان یک دختر مسلمان در آینده در یک محیط کاملا زنانه – مانند مدرسه دخترانه – مشغول شدید شرعا مرتکب حرام نشدید مگر آنکه شوهرتان راضی نباشد که در آنصورت رضایت شوهر ارجحیت دارد، زیرا اطاعت از شوهر واجب است و پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: «إذا صلت المرأة خمسها، و صامت شهرها، و حفظت فرجها، و أطاعت زوجها، قیل لها ادخلی الجنة من أی أبوابها شئت». صحیح ابن ماجه (660).

یعنی: «اگر زن نمازهای پنجگانه را بجا آورد و روزه رمضان را بگیرد و از زنا و فحشا دوری کرده و از شوهرش اطاعت کند به او گفته می‌شود از هر دری از درهای بهشت که می‌خواهی داخل شو».

پس کسب رضایت شوهر در کار بیرون منزل لازم است، و بدانید که زندگی نیک و پسندیده آنست که زوجین با هم تفاهم و نسبت به هم خشنود باشند، نه آنکه با درگیری و اختلاف با هم زندگی خود را ادامه دهند، اگر واقعا اشتغال زن در بیرون منزل باعث اختلاف خانوادگی می شود قطعا یک زن مسلمان برای تداوم زندگی خود از کارش چشم پوشی می کند و یک ارزش را فدای ارزش بزرگتری می کند.

پنجم: دخالت و نظر دادن زن در خانواده امری نیک و پسندیده است، بشرطیکه افراط و تفریط نشود، اما از آنجائیکه الله متعال مرد را سرپرست خانواده کرده است، لذا اگر احیانا در تصمیم نهایی شوهر نظر همسرش را نپسندید، زن نباید بخاطر آن ایجاد اختلاف کند  بلکه به تصمیم شوهرش احترام بگذارد تا بنیان خانواده سست و ضعیف نشود و اتحاد و همبستگی بین اعضای خانواده مستحکم تر شود. الله متعال می فرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاء » (نساء 34).

یعنی: مردان، سرپرست و نگهبان زنانند.

اینکه زن به تصمیم نهایی توسط شوهرش احترام می گذارد و از شوهرش در معروف اطاعت می کند، این نوکری نیست، بلکه این اطاعت از امر شریعت است که اطاعت از شوهر را واجب گردانیده است، باید با این دید به قضیه نگاه کنید که اطاعت شما از شوهرتان – در معروفات – در حقیقت لبیک گفتن به حدیث زیر است:

«إذا صلت المرأة خمسها، و صامت شهرها، و حفظت فرجها، و أطاعت زوجها، قیل لها ادخلی الجنة من أی أبوابها شئت». صحیح ابن ماجه (660).

یعنی: «اگر زن نمازهای پنجگانه را بجا آورد و روزه رمضان را بگیرد و از زنا و فحشا دوری کرده و از شوهرش اطاعت کند به او گفته می‌شود از هر دری از درهای بهشت که می‌خواهی داخل شو».

آنگاه است که زن می تواند امیدوار باشد که در قیامت مشمول رحمت و مغفرت الهی قرار گیرد و بهشت را نصیب خود کند.

شریعت اسلام در خانواده یک سرپرست گذاشته تا بنیان خانواده را مستحکم کند، و اطاعت سایر اعضاء از سرپرست خانواده باعث تداوم و سلامت خانواده خواهد شد و از فروپاشی جلوگیری می کند، همانگونه که یک رهبر خوب در یک کشور منجر به پیشرفت آن ملت خواهد شد بشرطیکه مردمان آن ملت بر علیه حاکم خود شورش و نافرمانی نکنند مگر در معصیت و گناه که نباید اطاعت شود.

این نکاتی بود که باتوجه به مطالب شما ذکر کردیم، در آخر به شما خواهر محترم توصیه می کنیم که هیچگاه دین و اوامر شریعت را فدای تمایلات نفسانی نکنید چرا که ما و شما در آزمایش هستیم و هرکس به امر شریعت پایبند باشد راه نجات را پیموده است.

و سخت گیری آن مرد شاید بخاطر ناملایمات و مشاهدات اجتماعی وی باشد که وی را به آن سمت کشانیده است هرچند بیشتر نظرات او صحیح است اما با لفظی تند بیان کرده، و یا بعضی از نظریاتش که هرچند شریعت ممنوع نکرده اما اگر او شوهر شما شود و باز بر آن خواسته ها اصرار بورزد شما باید بخاطر اطاعت از شوهر به خواسته های او جامه عمل بپوشانید تا هم از فروپاشی خانواده جلوگیری شود و هم به حدیث فوق عمل کرده باشید.

ما به اینگونه مردها توصیه می کنیم که مواردی را که شریعت منع نکرده بر زنان سخت نگیرند، و سعی کنند با اتخاذ تدابیری بر بعضی از نگرانی های خود فایق آیند تا بر زن و فرزندانشان فشار وارد نشود.

 

والله اعلم

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلی یوم الدین

شکلک های محدثه

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: خواستگارم درباره داشتن موبایل، و رفتن به بیرون خانه و اشتغال، و شرکت دادن زن در تصمیمات زندگی سختگیری می کند ، ،
برچسب‌ها:

من سابقا زیاد دیندار نبودم و پایبندی زیادی به شریعت نداشتم، ولی بر اثر رفاقت با شخص مسلمان و دینداری به دین خود علاقه مند تر شدم و هر روز بهتر از دیروز بودم و گناهان زیادی را که سابقا انجام می دادم را ترک کردم، تا دو سال به همین روال ادامه دادم تا اینکه دوباره بمانند سابق از دین و احکام شریعت دور شدم و به گناه رو کردم و نمازهایم را قضا و یا ترک می کردم، ولی از این وضعیت ناراحت بودم و به خودم قول دادم تا بار دیگر به شریعت پایبند باشم و برای رسیدن به این هدف برنامه هایی برای ترک گناه گذاشتم و حتی مدتی خوب بودم ولی باز تحمل نکردم و به گناه متمایل شدم، خیلی نگران و ناراحت هستم و می ترسم که دیگر هرگز نتوانم دیندار خوبی باشم و از گناه دوری نمایم، از شما خواهشمندم تا مرا راهنمایی کنید که چکار کنم، خیلی نگران هستم. البته من بیشتر از ناحیه ی روابط نامشروع آسیب پذیر هستم و مرا به گناه فرا می خواند. من چکار کنم تا بتوانم بتوانم همواره دیندار و پایبند به شریعت باشم؟


الحمدلله،

البته این وضعیتی که شما در مورد خودتان نوشتید فقط مخصوص شما نیست، بسیاری از مومنان و مسلمانان در دوره های مختلف زندگی خود وضعیتهای متفاوتی دارند، گاهی خوب و گاهی خوبتر و گاهی ضعیف و ضعیفتر عمل می کنند.. اصلا برای همین است که اهل سنت و جماعت می گویند: ایمان کم و زیاد می شود، ولی با عبادت و طاعت اوامر خدا قوی می گردد و با گناه ضعیف خواهد شد. این یک قاعده است که نصوص قرآن بر آن دلالت دارند؛ یعنی اگر کسی ایمانش ضعیف شد و خواست تا آنرا قوی کند باید دو کار انجام دهد:

1- از گناهان دوری کند.

2- از اوامر شریعت پیروی کند.

خلاصه اینکه همین که نگران تقوا و ایمان خود هستید این نشانگر وجود ایمان در درونتان است والحمدلله.. از ابو ربعی حنظله بن ربیع أسیدی کاتب، یکی از کاتبان رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده که گفت: ابوبکر رضی الله عنه مرا دیده و گفت: حنظله چطوری؟ گفتم: حنظله نفاق ورزید. گفت: سبحان الله چه می گوئی؟ گفتم: ما نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم می باشیم و ما را بدوزخ و بهشت پند میدهد که گویی آنرا به چشم سر مشاهده می کنیم و چون از نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم برمی آییم با زنها و اولادها و مسائل زندگی سرو کار پیدا کرده، بسیاری را فراموش می کنیم. ابوبکر رضی الله عنه گفت: ما هم باین چنین چیزی روبرو می شویم. من با او خدمت آنحضرت صلی الله علیه وسلم مشرف شدیم. من گفتم: یا رسول الله حنظله نفاق ورزید.
رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: این چه سخنی است که می گویی؟ گفتم: وقتی نزد شما می باشیم ما را به بهشت و دوزخ پند می دهید، گویی که آنرا بچشم می بینیم، و چون از حضور شما مرخص می شویم، با زنان و فرزندان و مسایل زندگی مخالطت نموده بسیاری چیزها را فراموش می کنیم. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: سوگند بذاتی که جانم در دست اوست اوست، اگر همیشه به شکلی که در نزدم می باشید، بسر ببرید و بیاد خدا باشید، فرشتگان شما را در خانه های شما و راههای شما مصافحه خواهند کرد، ولی ای حنظله ساعتی است (برای ادای عبادت) و ساعتی است (برای کار دنیا). سه بار این سخن را تکرار کردند ".
بنابراین مسئله ای که برای شما پیش میآید یک مسئله برای همه است ولی باید سعی شود همیشه با اعمال صالح و ترک گناه ایمان خود را پایدار کرد.

این داستان چه نکته ای دارد؟ بنظر ما پاسخ این سوال می تواند تا اندازه ی زیادی مشکل شما را حل کند!

نکته اینست که هرگاه مسلمانی همراه و همدم انسانهای مومن و متقی تر از خود باشد، تحت تاثیر وی از گناه هم دور می شود زیرا همدم او وی را از گناه بازمی دارد و دائما به او تذکر می دهد و بلکه ی را به طاعت بیشتر تشویق می کند، و لذا می بینیم که خداوند متعال می فرمایند:

« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَکُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ»(توبه 119)

یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و با صادقان باشید!

علامه عبدالرحمن سعدی رحمه الله در تفسیر این آیه می نویسد:

"« وَکُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ» و با کسانی باشید که در گفتار و کردار و حالاتشان راستگویند. کسانی که سخن و کردارشان راست است و حالات آنها جز بر راستی نبوده و خالی از تنبلی و سستی است و اهداف و نیات پلید ندارند. و حالاتشان مشتمل بر اخلاص و نیت شایسته می باشد، زیرا راستی و صداقت انسان را به سوی نیکی هدایت می کند، و نیکی انسان را به بهشت می برد.  خداوند متعال فرمود است:« هَذَا یومُ ینفَعُ الصَّدِقینَ صِدقُهُم » این روزی است که راستگویی ِ راستگویان به آنان فایده می دهد."

بنابراین در وحله ی نخست مسلمانی که مراقب تقوا و دین خویش است باید تلاش نماید که با افراد صالح و صادق و باتقوا و اهل دین نشست و برخواست و به اصطلاح رفاقت نماید و از جمع انسانهای بد زبان و بدکردار و بذله گو و به طور کلی بی تقوا و فاسق دوری گزیند.

 

پس یک کلید طلایی را فراموش نکنید:

با افراد متقی و با اخلاق و دیندار رفیق باشد، و با دیگر رفقا خداحافظی کنید ..

پس بایستی تابحال از سخنان ما فهمیده باشید که وضعیت شما را بسیاری از مومنان نیز دارند و فقط مخصوص شما نیست، خوشا بحال آنکسی که بیشتر از دیگران تقوای الهی پیشه می کند..

اما شما در نامه ی خود اشاره کردید که بیشتر از ناحیه روابط نامشروع آسیب پذیر هستید، برای رفع این مشکل ما می گوییم:

الله تعالی می فرماید: « ولاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ»(انعام 151)

یعنی: و نزدیک کارهای زشت نروید، چه آشکار باشد چه پنهان!

در آیه ی فوق خداوند ما را از نزدیک شدن به فاحشه نهی کرده اند و این بدین معنی است که هر وسیله و راهی که مقدمات گناه و فاحشه را هموار سازد حرام است . پس این یک نکته ی طلایی و یک راهنمایی برای انسانها است؟! یعنی نزدیک شدن به گناه موجب انجام خود گناه می شود، برای همین برای آنکه مرتکب گناه نشویم نباید به آن نزدیک هم شویم، نزدیک شدن به گناه یعنی چه؟؟ یعنی نباید مقدمات گناه را فراهم کنیم، مثلا برای آنکه کسی مرتکب گناه زنا نشود نباید به زنا نزدیک شود، چگونه؟؟ کافیست تا مقدمات زنا را فراهم نکند! مقدمات زنا کدامند؟ مقدمات زنا اعمالی مانند نگاه کردن به نامحرم و یا تصاویر محرک و یا خلوت با زنان ، اینها مقدمات زنا هستند، تصور کنید اگر به این مقدمات نزدیک نشویم یعنی خود این مقدمات را فراهم نکنیم محال است به گناه زنا بیافتیم.

 

و مراحل زیر را رعایت کنید:

1- از دوستان و رفقایی که گناه را برایتان هموار می کنند دوری کنید و رابطه ی خود را با آنها (بجز در حد سلام) قطع کنید.

2- به فیلم و عکس سکس یا مهیج یا نیمه عریان نگاه نکنید.

3- به دختران و زنان نامحرم نگاه نکنید حتی اگر آنها از فامیل و اقارب شما باشند.

4- در خلوت نمانید، زیرا افتادن در خلوت موجب افتادن در فکرهای زشتی می شود که شما را به فکر گناه می اندازد.

5- سعی کنید برنامه ای روزانه برای تلاوت قرآن بگذارید.

6- نمازهایتان را دقیقا در سر وقت و بعد از اذان و بصورت جماعت بخوانید.

7- به مسجد بروید و در آنجا نماز بخوانید.

8- هر وقت فکر گناه به سوی شما آمد، استعاذه کنید (أعوذ بالله من الشیطان الرجیم) و به ذکر گفتن بپردازید.

9- در اوقات فراغت به مطالعه ی کتابهای دینی بپردازید.

10- سعی کنید نزد استادی به یادگیری علوم شرعی از جمله فقه و عقیده بپردازید و ذهن خود را متمرکز یادگیری علوم شرعی کنید.

11- به خود اجازه ندهید که بیکار باشید.

12- کانالهای ماهواره ای زشت را حذف کنید و به خانواده توصیه کنید از نگاه کردن به آنها خودداری کنند و اگر نپذیرفتند شما آن لحظه از بین آنها خارج شوید و به کار دیگری مانند رفتن به مسجد یا مطالعه ی قرآن و کتب دینی بپردازید.

13- بطور کلی ارتباط خود را با دختران قطع کنید و مواظب تلاش آنها برای برقراری ارتباط مجدد با خود باشید.

14- اگر گناهی کرده اید صاقانه توبه کنید و دیگر سراغ آن نروید، و امیدوار باشید که خدا گناهان شما را می بخشد.

 

در پایان توصیه می کنیم که: شما نباید در حرکت به سوی دینداری زیاد بر خود سخت بگیرید، شاید ترک 15 گناه پشت سر هم و بطور آنی سخت باشد، بهتر است برای رسیدن به هدف برنامه ریزی کنید که زیاد بر شما فشار وارد نیاید وگرنه این امر موجب خستگی شما خواهد شد و از همین ناحیه شیطان شما را دوباره به سابق باز می گرداند، بنابراین مهم آنست که آهسته و پیوسته روید نه آنکه گهی تند و گهی خسته روید!

پس بر خود سخت نگیرید و امیدوار باشید که ان شاءالله اندک اندک مسیر را طی کنید تا قوی و وقوی تر می شوید.

شیطان می‌کوشد انسان را در فتنه و حرام بیندازد و بدین سبب خداوند متعال ما را از آن برحذر داشته است، آنجا که می‌فرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ»سورة نور، آیة 21.)

«ای مؤمنان از گام‌های شیطان پیروی مکنید، و هرکس که از گام‌های شیطان پیروی کند بداند که او به کارهای ناشایست و ناپسند فرمان می‌دهد».

 

نکته ی بعدی: اگر انسان از یک گناه دور شد دیگر رو آوردن به آن گناه برایش قبیح و سخت تر می شود، ولی اگر یکبار به خودش جرات داد تا آنرا انجام دهد دیگر آن قباحت را بمانند سابق نزد خود احساس نمی کند و لذا بر انجام دوباره و چندباره ی گناه جرات پیدا می کند، پس مواظب باشید، اگر موفق شده اید که بعضی از گناهان را بکلی ترک کنید و یا قبلا به سمت آنها نرفته اید پس حتی برای یکبار و یک لحظه هم به آن نزدیک نشوید چه برسد به اینکه انجامش دهید، زیرا کافیست تا به آن نزدیک شوید اینبار شیطان به همین راضی نمی شود و شما را وسوسه می کند که انجام هم بدهید و اگر آنرا انجام دادید دیگر بار وسوسه می کند که : قبلا گناه را انجام دادی و هیچ اتفاقی نیفتاد! پس بار دیگر هم انجام دهی هیچ اتفاقی نمی افتد!! و بدین ترتیب شیطان موفق می شود که شما را به گناه آلوده کند و پس مدتی می بینید که انجام آن گناه برایتان کاملا عادی شده در حالیکه سابقا حاضر نبودید که اصلا به آن نزدیک هم شوید..

پس شیطان قدم به قدم شما را به گناه نزدیک می کند، او یکدفعه نمی خواهد شما گناه کنید بلکه ابتدا مقدمات گناه را برایتان فراهم می کند و سپس اندک اندک فکر آن گناه را در ذهنتان می پروراند و بعد در قدم بعدی انجام گناه..

پس شما هم برای آنکه فریب این مکر شیطان نشوید، هرگاه احساس تمایل به گناهی کردید زود بیاد خود بیاورید که: آها! این شیطان است که قصد اجرای مرحله ی اول را دارد! پس عقب نشینی کنم تا وی را از همین ابتدا ناکام بگذارم.. همه ی گناهان همینگونه است..

یک مثال دیگر: فرض کنید شما تمامی نمازهای پنجگانه را در وقت خود بصورت جماعت می خوانید، حال شیطان قصد دارد تا شما بکلی نماز را ترک کنید، او در همان نخست شما را به تارکین نماز ملحق نمی کند، زیرا نمی تواند! ولی او صبور است و تجربه دارد، اول سعی می کند تا در رفتن به مسجد و خواندن نماز جماعت شما را تنبل کند و ابتدا از یک نماز شروع می کند بعد در قدم بعدی در دو نماز و بعد در سه و تا آنکه نماز جماعت را از شما می ستاند، مرحله ی بعدی کاری می کند تا شما نمازتان را بعد از مدتی از گفتن اذان بخوانید و قدم بعدی اینست که نماز را از وقت خود کاملا ترک کنید و آنرا قضا نمایید، بعد اندک اندک دیگر نمازهایتان را هم به همین منوال به تاخییر و بعد ترک می گرداند.. بعد از مدتی دیگر اینبار شبها نمازهای پنجگانه را همه با هم قضا می کنید و این بر دوش شما سخت است که یکدفعه 17 رکعت را با هم بخوانید لذا بعضی از روزها آنها را هم نمی خوانید و می خوابید، اندک اندک در روزهای بعدی در طول هفته فقط یکی دو روز نمازها را قضا می کنید تا آنکه بطور کلی نمازتان را ترک می کنید!! به همین راحتی شیطان با تجربه و صبوریش و طی چندین مرحله شما را به جمع تارکین نماز ملحق می گرداند! و بقیه ی عبادات هم به همین ترتیب... پس شما می بایست از همان ابتدا مواظب باشید و سهل انگاری نکنید.

 

و شیطان شما را از رفقای متقی دور می کند، و این مرحله و قدم نخست است، زیرا اگر شما با شخصی دوست شوید که مدام شما را نهی از منکر کند شیطان به نتیجه نمی رسد پس راه چاره اینست که شما را از دوستان متقی و مومن دور کند و یا روابط شما را بر هم زند، در قدم بعدی شما را ترغیب می کند تا با اشخاص عادی که اهل گناه هستند نزدیک گرداند و با آنها ارتباط داشته باشید، در قدم بعدی که خواستید منکری انجام دهید آن دوست جدید شما را نهی نمی کند بنابراین شیطان از این ناحیه مشکلی ندارد و حتی ممکن است خود آن دوست به شما تعارف کند و یا ترغیبتان کند و یا مقدمات گناه را برایتان فراهم آورد.

پس: همه چیز در چند چیز خلاصه می شود:

1- رفاقت با انسانهای دیندار  متقی تر از خود.

2- دور شدن از گناه و بلکه مقدمات گناه.

3- سخت گیری نکردن بر خود در مراحل آغازین حرکت به سوی اصلاح تا خسته نشوید. سعی کند در طی چندین مرحله و در چندین هفته گناه را ترک کنید.

4- مواظب گامها و قدمهای شیطان باشید و دائما به خود یادآوری کنید.

5- دائما دعا کنید که خدا شما را به اعمال صالح توفیق نماید و اسباب گناه را از شما دور کند، زیرا دعا از بقیه هم مهمتر است.

خداوند ما و شما را توفیق فرماید که با ایمان و اخلاق زندگی کنیم و با ایمان و اعمال صالح بمیریم. آمین.. امیدوار باشید و تلقین مثبت کنید

 

والله اعلم

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلی یوم الدین

شکلک های محدثه

 

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: مدتی است که بمانند سابق دیندار نمانده ام! چکار کنم تا دوباره ایمانم قوی شود؟ ، ،
برچسب‌ها:

 

الحمدلله،

انحراف جوانان از دین عوامل زیادی است: مهم ترین عوامل دین گریزی جوانان: نداشتن علم و آگاهی، جهل نسبت به حقیقت اسلام و محاسن دینی، عدم توجه به قرآن کریم و کمبود مربی هایی که که دارای علم و توانایی بر شرح حقیقت اسلام برای جوانان باشند و بتوانند محاسن دین را بیان کنند و اهداف آن را توضیح دهند و خیری را که اسلام در دنیا و آخرت به دنبال دارد به صورت مشروح بیان کنند.

عوامل دیگری نیز در این زمینه دخیل هستند: از قبیل محیط، رادیو و تلویزیون، سفر به خارج، و نشست و برخاست با افرادی که دارای عقاید باطل و اخلاق منحرف و جهل مرکب هستند؛ و بقیه ی عواملی که آن ها را از اسلام گریزان می کند و به الحاد و بی بند و باری تشویق می نماید.

 بسیاری از جوانان فاقد علوم مفید و عقیده ی صحیح هستند و از طرفی طوفانی از تردیدها و شبهات و تبلیغات گمراه کننده و هوسهای فریبنده به سوی آن ها سرازیر است، بنابر این در نتیجه آن ها منحرف شده و از هر آنچه به اسلام منسوب است متنفرند. در این مورد چه زیبا گفته اند:

أتانِی هَوَاها قَبل أن أَعرِفَ الهَوَی                   فَصَادَفَ قَلباً خَالِیاً فَتَمَکَّنا

 (سراینده قیس ابن ملوح عامری ( مجنون لیلی ) متوفای 68 هه است .)

عشق او قبل از آن که عشق را بشناسم نزدم آمد و با قلبی خالی رو به رو شد و در آن جای گرفت.

 رساتر و راست تر و بهتر از این فرموده الهی است که می فرماید: « أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا (43) أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا (44) فرقان »

[ آیا کسی را که هوای نفس خویش را معبود خود قرار داده دیده ای آیا تو بر او نگهبان خواهی بود. یا فکر می کنی که بیشتر آن ها می شنوند یا می فهمند؛ نیستند آن ها مگر همچون چهارپایان بلکه گمراه تر از آنان هستند.]

بنده بر این باورم که راه درمان مشکلات فکری، اعتقادی و اخلاقی این جوانان، بر اساس نوع بیماری، متنوع است.

مهمترین راههای معالجه ی دین گریزی جوانان

مراجعه به قرآن کریم و سیره ی نبوی. انتخاب معلمان و مربیان دلسوز و آگاه به معرف دینی و نیکوکار. انتخاب مجریان، مدیران و مسئولین آگاه، دلسوز و نیکوکار. انتخاب افرادی شایسته و با لیاقت و درایت لازم، به عنوان بازرس و بازپرس. ممانعت جوانان از سفرهای خارجی به بلاد کفر؛ مگر برای ضرورت. اصلاح دستگاههای تبلیغاتی و رسانه های گروهی در کشورهای اسلامی از اخلاق غیر اسلامی و بی بند و باری و اشاعه ی فساد. اگر مسئولین امر در ادعای خویش مبنی بر اسلام خواهی و توجه به ملت به ویژه جوانان دارای صداقت هستند، باید به اصلاح این امور اقدام نمایند. تبلیغ اسلام و نشر فرهنگ اصیل آن. تلاش در راستای بیداری اسلامی، با استفاده از امکانات وسایل جدید. تربیت دعوتگران و سخنرانان توانا. 

از خداوند می خواهم که بر ما منت بگذارد و رهبران مسلمین را اصلاح کند و به آنان توفیق دهد تا آگاهی دینی داشته باشند و به دین تمسک جسته و از آنچه با اسلام مخالف است دوری گزینند و با صداقت و اخلاص و تلاش های مستمر با عوامل فساد مبارزه کنند؛ بیگمان خداوند شنوای نزدیک است. 

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: اسباب انحراف جوانان از دین چیست؟ ، ،
برچسب‌ها:

فراماسونری جمع کانون‌های برادری گسترده‌ای در جهان است. این کانون‌ها ریشه‌های بسیار کهنی در اروپای غربی دارند. فراماسونری دارای یک سیستم مدیریت فراگیر جهانی نیست و ارتباط میان فراماسونری‌های گوناگون تنها توسط دولژ انجام می‌شود. واژه فراماسونری احتمالاً از freestone mason به معنی بنّای آزاد در انگلیسی و یا franc mason به معنای بنّای فرانسوی در فرانسوی گرفته شده.. کسی که عضو فراماسونری است فراماسون یا ماسون نامیده می‌شود، و ساختمانی که مرکز فعالیت ماسون‌هاست لژ نامیده می‌شود.

فراماسونری در ابتدا جنبشی لیبرال بوده‌است که مبتنی بر باز تولید اندیشه‌های گنوستیک در دوران پس از اصلاحات در اروپا بوده‌است. فراماسون‌ها با شعار «برابری، مساوات، برادری» نقش بزرگی در انقلاب‌های بزرگ معاصر مانند انقلاب امریکا علیه استعمار انگلیس، انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب مشروطیت ایران و جنبش انقلابی بر ضد استعمار اسپانیا در امریکای جنوبی داشته‌است.

1-سازمان ماسونیت، سازمانی سرّی است که متناسب با زمان و مکان به فعالیتش مخفیانه و آشکارا ادامه می دهد. اما اصول و اهداف آن همواره سرّی است. ماهیت اصلی این ارگان حتی بر اعضایش مخفی است. مگر اعضای خصوصی که بر حسب فعالیتشان به مراتبی برسند که جزو گروه ویژه قرار گیرند آنگاه در جریان برنامه های مهم سازمان قرار می گیرند.

2-بین اعضای این سازمان سرتاسر دنیا ارتباط تگاتنگی برقرار است تا افراد ساده لوح را شکار تفکرات خود گردانند؛ حربه ی اصلی آنان داشتن رابطه ی برادری و همکاری میان اعضای سازمان، صرفنظر از عقاید و گرایشهای مختلف است.

3-این سازمان در صدد است تا افراد مهم را شناسایی نموده و آنها را به عضویت آن دعوت دهد. اعضا با افراد در جهت منافع شخصی همکاری می کنند. هر برادر ماسونی تحت حمایت برادران ماسونی دیگر در تمام نقاط جهان در اهداف و نیازها و مشکلات با هم تعاون دارند. اگر فردی از اعضای این سازمان دارای فعالیت سیاسی باشد و دچار مشکلات شود، براساس دفاع از حق مظلوم او را یاری می نمایند. این بزرگترین حربه ای است که افراد زیادی را از مراکز مختلفی فریفته ی ایده ها و آرمانهای خود می گردانند و از آنها مبالغ قابل توجهی کمک دریافت می کنند.

4-ورود عضو جدید به سازمان فراماسونری با تشکیل جلسه ای برگزار می شود؛ در این جلسه ی مخفیانه، عضو جدید، تهدید و ارعاب می شود که مبادا با تعلیمات و آموزه های سازمان که از مقامات بالاتر به او ابلاغ می شود، مخالفت کند.

 

شکلک های محدثه

 

5-افرادی که بر اثر سادگی توسط اعضای سازمان، اغفال می شوند در برگزاری مراسم دینی و مذهبی خویش کاملاً آزادند و متناسب با استعداد و صلاحیت هایشان به آنان وظایفی محول می شود؛ اما ملاحده و کسانی که آمادگی پذیرش عقیده ی الحادی را دارند بتدریج موقعیتشان ترفیع می یابد. برحسب تجربه و کارآیی که به دست می آورند و در موفقیتهایی که در آزمونهای مختلف کسب می کنند. در اجرای نقشه های مهم سازمان به موفقیت دست می یابند.

6-سازمان دارای اهداف کاملاً سیاسی است؛ در اکثر نظامهای سیاسی و کودتاهای مردمی و دولتی و تغییرات مهم بین المللی نقش ایفا می کنند.

7-اساس تنظیم سازمان، ریشه در یهودیت دارد. مدیران ارشدش سراسر دنیا یهودی اند. دارای فعالیتهای صهیونیستی می باشند.

8- بزرگترین هدف سرّی سازمان بطور عموم، دین زدایی و دین ستیزی است. برای از بین بردن دین اسلام از میان مسلمانان و فرزندان شان برنامه های ویژه ای دارد.

9-سازمان تلاش می کند تا اصحاب ثروت و سیاست و منتفذین اجتماعی را به عضویت در آورد. به دنبال افراد معمولی جامعه نیست. بنابراین همواره تلاش می کند که رؤسا و وزراء و دولتمردان را به عضویت سازمان در آورد.

10-سازمان تحت عناوین و اسامی مختلفی به فعالیت خود مشغول است تا اگر در جایی به نام ماسونیت نتوانست فعالیت کند، با اسم و رسم جدیدی به فعالیت خود ادامه دهد. از مهمترین شعبه های سازمان: سازمان أُسود، روتاری، لُژ و عناوین دیگری که فعالیتهای خرابکارانه و اصول و مبادی کاملاً متضاد با قوانین اسلامی مشغول به فعالیت می باشند.   

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 24 اسفند 1392برچسب:فراماسونری واهداف ان,فراماسونری, | 13:24 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: شیخ ضیایی - عدل و مساوات در اسلام ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:شیخ ضیایی - عدل و مساوات در اسلام،ویدئوهای اسلامی،ویدئوهای اهل سنت،ارشادآنلاین, | 16:42 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:شیخ ضیایی - هدف زندگی،ویدئوهای اهل سنت, | 16:41 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: شیخ ضیایی - خدا پرستی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:خلفای راشدین ، حضرت ابوبکر(رض)،حضرت عمر(رض) ،حضرت عثمان (رض) ،حضرت علی (رض)،شیخ ضیایی, | 16:39 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: شیخ ضیایی - وظایف مهم اسلامی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:شیخ ضیایی - وظایف مهم اسلامی،ویدئوهای اهل سنت, | 16:37 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: شیخ العریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:شیخ العریفی،شیخ عریفی, | 16:35 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: شیخ پردل_در مورد حضرت فاطمه (رضی الله تعالی عنهما) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:شیخ پردل_در مورد حضرت فاطمه(رضی الله تعالی عنهما)،دخترپیامبر(ص)،شیخ پردل،ویدئوهای اهل سنت, | 16:31 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: شیخ پردل_گوشه ایی از زندگی حضرت عمر (رض) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:خلفای راشدین ، حضرت ابوبکر(رض)،حضرت عمر(رض) ،حضرت عثمان (رض) ،حضرت علی (رض), | 16:29 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: مولوی دامنی(رح)=حضرت علی (رض) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:ویدئو مولوی دامنی(رح):شخصیت حضرت علی(رض)،حضرت علی(رض), | 16:27 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: شهید مولوی دامنی(رح) صحابه رسول الله در قران ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:صحابه(رض),صحابه پیامبر(ص), | 16:25 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: نمازدادن پسربچه کوچک ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:نماز,پسربچه,بچه کوچک,نمازدادن پسربچه کوچک, | 16:11 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: شیطان ونمازصبح ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:شیطان ونماز صبح,شیطان,نمازصبح, | 16:8 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)شهرستان سراوان با نام  ارشادآنلاین راه اندازی شد.

در راستای طرح های توسعه ای سایتهای اهل سنت وجماعت ایران وب سایت ارشادآنلاین با امکانات جدید راه اندازی شد. در این وب سایت  امکانات مختلفی جهت سهولت دسترسی به اطلاعات توسط بازدیدکنندگان در نظر گرفته شده است. امکاناتی مانند مسابقه های هفتگی،پاسخگویی به سولات شرعی جوانان،اخبار روزشهرستان وایران وجهان،ارسال مقالات چه اساتید خودحوزه وچه مقالات علمی بازدیدکنندگان وارسال آن به سایت به صورت آنلاین وارسال وآپلود عکس (مذهبی یا خبری ازمنطقه خود)ازطرف بازدیدکنندگان در سایت وغیره از این قبیل هستند. امکانات بیشتری مانند ثبت نام طلاب وفرستادن مدارک ثبت نام به صورت آنلاین برای وب سایت در دست توسعه می باشد که به زودی به وب سایت افزوده خواهند شد.برای دیدن سایت بعدازلود کامل صفحه روی تصویرزیرکلیک نمایید.

حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک سراوان

                   

مختصری در موردمورد حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک

نام:

مدرسه علوم اسلامی امام ابوحنیفه (رح) دزک سراوان

تاسیس:

۱۳۶۴ ه . ش   ۱۴۰۶ ه . ق  ۱۹۸۵ م

مکان:

روستای دزک از توابع شهرستان سراوان در استان سیستان و بلوچستان در ایران است که جمعیتی حدود ۵۰۰۰ هزار خانوار می باشد . مردمی متدین و با فرهنگ غنی دینی می باشد تمدن ۴۰۰۰ هزار ساله دارد و مهد حاکمان محلی در زمانهای مختلف بوده است که شهرستان سراوان هم ۱۰۰ سال پیش ، بیشتر به اسم دزک شهرت داشته است .

شعب مدرسه

  1. شعبه طلاب (زن)
  2. شعبه طلاب (مرد)

 

شعبه طلاب زن

در این شعبه به دلیل مسائل عرفی و امکانات نمی توان طلاب را به صورت شبانه روزی ثبت نام نمود لذا از مناطق مختلف شهرستان سراوان و بالاخص روستای دزک  جهت شرکت در این کلاسهاشرکت کرده و اساتید زن بصورت مستقیم و اساتید مرد بصورت غیرمستقیم مشغول تدریس این عزیزان می باشند علاوه برآن در این شعبه مسابقات قرآنی و اطلاعات دینی هر دو ماه یکبار نیز برگزار می گردد تا سایه رحتمی بر افزایش علمی و عملی آنها شود. محل این کلاسها در شعبه ای خارج از مدرسه است که وقت ثبت نام آنها(مهرماه)هر سال می باشد . به دلیل نبود امکانات رفاهی پذیرش به صورت گزینشی انجام می گیرد تا از تراکم زیاد کلاسها حتی الامکان جلوگیری شود .

 

 

شعبه طلاب مرد

این شعبه بصورت شبانه روزی دایر بوده و از مناطق مختلف کشور در آن ثبت نام می کنند که شامل موارد ذیل می باشد :

حفظ قرآن و علوم مربوط به آن

در این قسم از تدریس حفظ و تدریس قرآن و توجه دقیق به تجوید و معانی آن کاملاً مدنظر گرفته می شود . وبه طلاب نسبت به اقامه تلاوت صحیح و فهماندن معانی توجه خاص میشود .

دروس علوم دینی و تجربی

دراین قسم از تدریس آموزش کتب علوم قرآنی،حدیث،فقه ،و … با روشی کاملاً جدیدو استاندارد صورت میگیرد در این روش تدریس از وسایل و امکانات سمعی و بصری جهت آموزش و فهم بهتر طلاب استفاده میشود که با گذراندن کامل مراحل و دوره های مدرسه، فرد مذکور می تواند بعنوان یک عالم متبحر در علوم دینی خود صاحب نظر شود . دراین روش فهم تجربی نیز به عنوان یک واحد درسی در دوره های بالاتر مدنظر گرفته می شود .

طرحهای تابستانی

طرحها در فصل تعطیلات طلاب(تابستان)و شرکت در آنها علاوه بر طلاب داخلی مدرسه یرای عموم مردم منطقه آزاد می باشد که سبب گنجایش و حد نصاب در دروس مختلف علوم شرعی با انتخاب اساتید مجرب از طرف شورای مدرسه تشکیل می شود و مدت آن ۸۰ روز می باشد .

 

اقسام تدریس

الف- حفظ قرآن کریم و علوم مربوط به آن .

ب-تدریس کتب دینی اسلامی اعم از عقیده ،فقه ،حدیث ،لغت و دروس تجربی .

ج- دوره های تابستانی در زمینه حفظ قرآن و تدریس کتب علوم دینی به صورت فشرده .

و-شرکت حضوری مدارس دولتی برای طلاب آزاد می باشد.

برای آشنایی بیشتر به سایت ارشادآنلاین مراجعه کنید.

تصاویری ازحوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک-سراوان

حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک سراوان

حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک سراوان

حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک سراوان

حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک سراوان

 

 

 

نظر دهید

نظر دهید

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: راه اندازی سایت ارشادآنلاین ، ،
برچسب‌ها:

همان طور که می دانید، الله عزوجل هر یک از پیامبران گذشته را به زبان قومش فرستاده است، تا هر یک از آنها بتواند قومش را به با گویشی واضح و روشن مورد خطاب قرار دهد.

و می دانیم که الله عزوجل، محمد (صلی الله علیه وسلم) را برای جهانیان مبعوث نموده است، و محمد (صلی الله علیه و سلم) بین قومش نشأت یافته وبزرگ شده، و خداوند او را به زبان قومش فرستاد، و خود او نیز فصیح ترین و بلیغ ترین عرب در بین قوم خویش بود.

خداوند تبارک و تعالی به پیامبران خویش کتب آسمانی عطا کرد، تا رهنمودی برای قومشان باشد، و این کتب به زبان خود آنها بود، که مورد خطاب انبیاء بودند، مثلا تورات به زبان عبری نازل شده، و قرآن به زبان عربی نازل گشته است، و شکی نیست که لغت عربی دارای شرف و فضل بالایی در بین لغتهای دیگر است، چرا آخرین کتاب آسمانی، که تا قیام قیامت برنامه زندگی بشریت است، به این لغت ختم گشته است؛ همچنین از نظر فصاحت و شدت وضوح در بین لغات دیگر از اعتبار بیشتری برخوردار است.

همان طور که گفتیم، قرآن کریم به لغت عربی نازل گشته است، و این سؤال در ذهن علماء ایجاد شده است، که آیا همۀ کلمات و الفاظی که در قرآن وجود دارد، عربی اصیل است؟ یا اینکه در آن لغات غیر عربی نیز وجود دارد، و قرآن آن را عربی گردانیده است؟

این مسأله در قدیم و جدید دانشمندان اسلامی را به خود مشغول کرده است، آنها دراین مسأله را به سه گروه تقسیم شدند.

- بعضی از ایشان گفتند: در قرآن همۀ لغات وجود دارد، مانند فارسی و رومی و حبشی و عبرانی و آرامی، این زبان ها هم شامل اعلام می شود، و هم غیر آن.

و هنگامی که سیوطی (رحمه الله) به بررسی کلمات اعجمی در قرآن پرداخت، به صد و بیست کلمه دست یافت.

گروه دوم بر این باروند، که همۀ کلمات در قرآن عربی، و هیچ گونه کلمات اعجمی که عربی گشته باشد در آن وجود ندارد، بلکه همه کلمات آن عربی اصیل هستند، برای اینکه خداوند قرآن را به زبان عربی مبین نازل فرموده است؛ و وجود کلمات اعجمی با نصوص قرآنی که دلالت بر عربی بودن آن دارد در تعارض است.

- و راجح آن است که هر آنچه در قرآن از الفاظ و کلمات وجود دارد، همۀ آنها عربی اصیل هستند، و این امکان وجود دارد که هر یک از کلمات قرآنی را به اصل و ریشۀ عربی آن بر گرداند، و در آن لغت های غیر عربی، مانند فارسی و حبشی وجود ندارد.

علماء بر وجود أعلام اعجمی در قرآن اتفاق و اجماع دارند، اما وجود آنها تعارضی با عربی بودن قرآن ندارد، برای اینکه همۀ این اسمهای علم در تمامی لغات یکی هستند، و فرقی بین آنها وجود ندارد مگر در نوع تلفظ کردن و نوشتاری که موافق با آن زبان خواهد بود.

و منظور از اعلام یعنی اسمهای اشخاص و اماکن و بلاد می باشد؛ و قرآن از این نوع اسمهای علم، بسیار ذکر کرده است.

این اعلام در قرآن کریم بر دو قسم هستند

قسم نخست: اعلام عربی هستند که از ریشه های عربی مشتق شدند، مانند اسمهای عربی، یا اماکن عربی، این اعلام بعضی ها قابل صرف هستند، بگونه ی که تنوین می گیرند، و با کسره مجرور می شود، مانند: هود و صالح و شعیب و محمد (علیهم الصلاة والسلام)، و مثل سبأ و عرفات. و بعضی از آنها به خاطر علم بودن و مؤنث بودن، غیر منصرف هستند، مانند بکة،مکة، مدین.

این اعلام عربی هستند، و در زیر مجموعۀ اعلام اعجمی وارد نمی شوند، بلکه در ضمن دراسه لغوی برای مفردات قرآنی قرار مي گیرد

قسم دوم: اعلام اعجمی که عربی گشته است، این اعلام نزد ملتهای دیگر استفاده می شد، و وقتی عربها از آن استفاده کردند برای آنها حروف عربی استخدام کردند، و آنها را با صدای عربی تلفظ کردند؛ همین طور هنگامی که در قرآن ذکر شدند، بوسیله حروف عربی، عربی گشته، ولی عربی گشتن آن در لغت عربی و در قرآن کریم، اصول اعجمی آن را از بین نمی برد.

چون این اعلام اعجمی عربی گشته اند، پس مشتق نیستند، و از ریشۀ و اشتقاق آن جست و جو نمی شود، همان طور از معنای آن در لغت عربی نیز کنجکاور نخواهد شد، ولی همۀ آنها در زبان اعجمی خویش دارای معنی هستند.

اعلام اعجمی در قرآن کریم بر دو قسم هستند:

قسم اول: اعلام اعجمی ممنوع من الصرف، این نوع هر جا در قرآن آمده است ممنوع من الصرف هستند، این اعلام اعجمی ممنوع من الصرف 42 اسم علم هستند، که به شکل زیر می باشد.

ابراهیم، ابلیس، إدریس، آدم، إرم، آزر، إسحاق، إسرائیل، إسماعیل، إلیاس، إلیسع، أیوب، بابل، جالوت، جبریل، جهنم، داود، زکریا، سلیمان، سیناء، طالوت، طوی، عمران، عیسی، فرعون، قارون، لقمان، مأجوج، ماروت، مریم، مصر، موسی، میکال، هاروت، هارون، هامان، یأجوج، یعقوب، یعوق، یغوث، یوسف، یونس.

قسم دوم: اعلام اعجمی که مصروف هستند، چه به خاطر مؤنث بودن باشد، یا به خاطر دخول (ال تعریف) بر آن کلمه، و این اعلام 16 کلمه می باشد، که به شکل زیر می باشد، الإنجیل، التوراة، الجودی، الروم، الزبور، السامری، سواع، الطور، عزیر، لوط، المجوس، النصاری، نسر، نوح، ود، الیهود.

اگر همۀ اعلام اعجمی ذکر شده در قرآن را جمع آوری کنیم، فقط 58 اسم علم خواهند بود، این کلمات اعجمی فقط در اعلام هستند، و نه در چیز دیگر؛ و همان طور که مشاهده کردید این کلمات اندک شمارند، و زیاد نیستند، چه بسیار کسانی که اشتباها تصور می کردند، که کلمات اعجمی به غیر از اعلام نیز وجود دارد، و تعداد آنها از صد به بالا می دانستند.

دوستانی که علاقمند به تحقیق و بررسی بیشتر در این موضوع هستند، می توانند به کتاب "الأعلام الأعجمیة فی القرآن، تعریف وبیان" تألیف دکتر صلاح عبدالفتاح الخالدی مراجعه کنند.

 

منبع: کتاب "الأعلام الأعجمیة فی القرآن، تعریف وبیان" تألیف دکتر صلاح عبدالفتاح الخالدی.

به نقل از سایت

IslamQT.Com

اسلام-قرآن و تفسیر

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: آيا در قرآن کلمات اعجمی (غیر عربی) وجود دارد؟ ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 13 اسفند 1392برچسب:آيا در قرآن کلمات اعجمی (غیر عربی) وجود دارد؟,قرآن,عربی,شبهات, | 9:56 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

 

خداوند متعال همراه هر انساني يک ملائکه و يک جن را قرين و همدم قرار داده، که ملائکه وي را به خير و نيکي القاء کرده و جن نيز او را به شر و گناه وسوسه مي کند.

در صحيح مسلم از ابن مسعود روايت شده که رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمود: «ما منکم من احدٍ إلاّ و قد وکّل به قرينه من الجنّ و قرينه من اللائکة».

يعني: کسي در ميان شما وجود ندارد که يک قرين و همدم از جن، و يکي از فرشته همراه نداشته باشد. عرض کردند: اي رسول خدا آيا همراه شما هم وجود دارد؟ فرمود: «و إياي، و لکن الله أعانني عليه فأسلم فلا يأمرني إلاّ بخير» يعني: آري، ولي خداوند مرا ياري کرده، و تسليم شده، پس جز به خير و نيکي مرا فرمان نمي کند. مسلم: 4/2168 شماره 2815 . ‏

و در قرآن آمده است: «وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ» (زخرف 36).

‏يعني: هر كس از ياد خدا غافل و روگردان شود، اهريمني را مأمور او مي‌سازيم، و ‏چنين اهريمني همواره همدم وي مي‌گردد (و گمراه و سرگشته‌اش مي‌سازد). ‏

در آيه اي ديگر آمده است:‏ «وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاء فَزَيَّنُوا لَهُم مَّا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ» (فصلت 25).

يعني: ‏(ما براي آنان همنشينان (زشت‌سيرتي از جنّ و انس) ترتيب داده‌ايم (و اين ‏دوستان تبهكار، ايشان را از هر سو احاطه مي‌كنند و افكارشان را مي‌دزدند و چنان ‏بر آنان چيره مي‌شوند) كه كار دنيا و آخرت را در نظرشان مي‌آرايند.‏

دکترعمر سليمان اشقر در کتاب "عالم الملائکة" مي گويد: «شايد ملائک قرين و همدم غير از فرشتهاي باشد که مأمور ثبت و ضبط اعمال انسان است، بلکه خداوند فرشتهي قرين را براي هدايت و ارشاد و تحريک انگيزههاي خير نزد انسان مي­فرستد.قرينِ فرشته و قرين جن به نوبت تأثير خود را بر انسان القاء مي­کند، جنّي به شر و بدي فرمان مي­دهد، و ديگري او را بر انجام خير و نيکي تشويق و ترغيب مي نمايد. از ابن مسعود رضي الله عنه روايت شده که رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمود: «إنّ للشيطان لمة بابن آدم، و للملک لمة، فأمّا لمة الشيطان فايعاد بالشرّ، و تکذيب بالحقّ، و أمّا لمة الملک فايعاد بالخير و تصديق بالحق، فمن وجد من ذلک شيئاً فليعلم أنّه من الله، و ليحمد الله، و من وجد الأخري فليتعوّذ بالله من الشيطان الرّجيم، ثم قرأ: « الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» (بقره 268). يعني: همانا شيطان و فرشته هركدام با انسانها پيوندي دارد. پيوند و ارتباط شيطان با آدم اين است كه او را وعده شر (مانند كفر و فسق و ظلم) داده و وي را به تكذيب حق وسوسه ميكند و رابطهي فرشته با آدم اين است كه او (انسان) را وعده­ي خير و نيكي (مانند نماز و روزه) مي­دهد، و براي پذيرفتن حق (مانند تصديق خدا و رسولانش) آماده­اش مي­كند. هركس (در نفس خود) آنرا (يعني القاي ملائک براي انجام خير) را يافت (يعني ملائك وي را به خير القاء نمود و او آنرا احساس كرد)، بداند كه آن از طرف خداوند است (که ملائک را امر نموده تا وي را به خير الهام نمايد)، و بايد خدا را (بخاطر اين نعمت) سپاس گويد، و هركس غير از اين را يافت (يعني وسوسه شيطان را)، از شيطان مطرود پناه به خدا بگيرد. بعد رسولخدا صلي الله عليه وسلم اين آيه را تلاوت كرد كه ميفرمايد: شيطان شما را (به هنگام انفاق مي‌ترساند و) وعده تهيدستي مي‌دهد و به انجام گناه شما را دستور مي‌دهد، ولي خداوند به شما وعده آمرزش خويش و فزوني (نعمت) مي‌دهد. و خداوند (فضل و مرحمتش) وسيع (و از همه چيز) آگاه است.ترمذي (2914).

ابن کثير بعد از بيان اين حديث گفته: «ترمذي و نسائي در کتاب التفسير سنن خود از هناد بن سري روايت کردهاند، و ترمذي گفت: اين حديث حسن و غريب است، و حديث أبي الأحوص يعني: سلام بن سليم است... »».

به حديث بعدي توجه کنيد تا با نحوه­ي رقابت قرين جني و فرشته­ي قرين در كشاندن انسان بسوي خود، آشنا شوي. حافظ أبو موسي از حديث ابو الزبير، و او از جابر رضي الله عنه نقل كرده و ميگويد: رسولخدا صلي الله عليه وسلم فرمود: هر گاه انسان براي خواب به رختخواب رفت، يك فرشته و يك شيطان براي رسيدن به نزد او مي شتابند. فرشته ميگويد: خاتمه روز تو به خير باشد و شيطان ميگويد: خاتمه­ي روز تو بد باشد. اين انسان اگر لحظات قبل از خواب را به ياد و ذكر خدا سپري كند تا اينكه خواب بر وي غلبه كند و چشم هايش بسته شوند، فرشته شيطان را از آنجا مي راند، و در طول شب او را محفاظت مي كند.

هرگاه انسان بيدار شد، يك فرشته و يك شيطان براي رسيدن به نزد او مي شتابند. فرشته مي­گويد: روز خود را به خير و نيکي آغاز كن، و شيطان مي گويد: روزت را با بدي و گناه آغاز كن. اگر انسان بعد از بيدار شدن دعاي مخصوص بيدار شدن: (الحمد الله الذي احيا نفسي بعد ما اماتها و لم يمتها منامها، الحمد لله الذي يمسک التي قضي عليها الموت و يرسل الأخري إلي أجل مسمّي،. ..الخ) را بخواند، فرشته شيطان را مي راند و در طول روز او را حفاظت مي كند.

يعني: خداوند را سپاس ميگويم كه مرا بعد از مردن (خواب) زنده كرد، و مرا در خواب مرگ نداد. خداوند را سپاس كه آن کس را كه اجلش فرا رسيده، و كسي را كه اجلش فرا نرسيده تا وقت اجل مهلت مي دهد. سپس خدا را سپاس ميگويم كه زمين و آسمان را نگه داشته، اگر زمين و آسمان از جاي خود حركت كنند، جز خداوند هيچ كس آنها را نميتواند نگاه دارد. خدا را سپاس بخاطر اينكه آسمان را از افتادن بر زمين نگاه مي دارد.بعد از اين دعا، شيطان را طرد ميکند، و از آن انسان محافظت ميکند. «ابن حبّان اين روايت را با معني نقل کرده، به شماره 2362 موارد» امام حاکم آن را در (1/548) روايت کرده، و آن را صحيح دانسته، و امام ذهبي موافق اوست، و رجال آن موثوق است.

اين روايات ما را به انجام كارهاي نيک و خير كه موجب اصلاح نفوس، و باعث نزديك شدن به فرشته مي­شوند تشويق مي­كنند. زيرا نزديك شدن به فرشتگان فوائد زيادي را براي ما به ارمغان دارد، همان‌گونه که حديث: «رسول خدا صلي الله عليه وسلم با سخاوت­ترين انسان بود، و در رمضان و موقع ديدار جبرئيل بيش از هر وقت سخاوتمندتر بود...»بيان­گر تأثير ديدار رسول خدا صلي الله عليه وسلم  با جبرئيل است که در ماه رمضان به منظور تعليم قرآن نزد ايشان فرود مي آمد.

 

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: ملائکه وجن وانسان ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1387برچسب:ملائکه -جن -انسان, | 10:45 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

آيااين حديث که مي گويدسنگ حجرالاسودازبهشت آمده است وبراثرگناهان بني آدم به رنگ سياه درآمده همه علمابرهمين قولند ياخير چون حديث آن حسن است وصحيح نمي باشدوآياعلماي علم حديث معاصراين حديث راحسن دانسته اند يانه

الحمدلله،

ابن عباس رضي الله عنه از پيامبر صلي الله عليه وسلم نقل مي کند که ايشان فرمودند:

« نزل حجرالأسود من الجنة، وهو أشد بياضا من اللبن، فسودته خطايا بني آدم».

يعني: حجرالأسود ازبهشت آمده است و سفيدي آن ازشير بيشتر بود، ولي گناهان بني آدم آن را سياه کرد. سنن ترمذي (877) و صحيح ابن خزيمه (4 / 219) و أحمد ( 2792 )

و طبعا کساني که اين حديث را حسن يا صحيح مي دانند، به آن معتقد هستند، ولي آن دسته از محدثين که حديث را ضعيف مي دانند، به آن معتقد نيستند.

و لازم به تذکر است که حديث حسن بمانند حديث صحيح حجت است، و تفاوت جزئي با حديث صحيح دارد، و از پنج شرط حديث صحيح، چهار شرط آن عينا مانند حديث صحيح است و شرط پنجم آن اندکي از شرط پنجم حديث صحيح مادون تر است.

و کساني که اين حديث حسن يا صحيح را دانسته اند:

1- ترمذي در "سنن الترمذي" (877) گفته: حديث حسن صحيح است. (يعني چون حديث چند طرق و سند دارد، به اعتبار يک سند صحيح است و به اعتبار سند ديگر حسن است).

2- منذري در "الترغيب والترهيب" (2/188) گفته: اسناد آن صحيح يا حسن و يا نزديک آنهاست.

3- ابن حجر عسقلاني در "فتح الباري" (3/540) گفته: در سند آن شخصي بنام  عطاء بن السائب است که انسان صادقي است اما دچار اختلاط هواس شده، ولي چون اين حديث طرق و سند ديگري دارد آنرا تقويت مي کند.

4- سيوطي در "الجامع الصغير" (9258) گفته: حديث صحيح است.

5- ألباني – از محدثين معاصر -  در "صحيح الترغيب" (1146) و "صحيح الترمذي" (877) گفته: حديث صحيح لغيره است. (يعني حديث مذکور چند سند دارد و تمام اسناد آن حسن است، و به اعتبار جميع طرق آن حديث به درجه صحيح ارتقاء مي يابد). و باز خود ألباني در "تخريج مشكاة المصابيح" (2510) در مورد لفظ ديگر اين حديث که بجاي "شير" ، "برف" آمده، گفته: حديث حسن صحيح است.

6- بهوتي در "كشاف القناع" (2/478) گفته: حديث ثابت است.

7- ابن عدي  در "الكامل في الضعفاء" (3/55) در باره لفظ ديگري از حديث که بجاي "گناهان بني آدم"، "گناهان اهل شرک" آمده، گفته: حديث حسن يا صحيح است.

8- ابن حزم در "المحلى" (7/284) گفته: حديث صحيح است.

9- ابن القطان در " الوهم والإيهام" (5/732) گفته: حديث حسن است.

10- أحمد شاكر – از محدثين معاصر - در"مسند أحمد" (4/284) گفته: اسناد حديث صحيح است.

11- شيخ مشهور حسن آل سلمان – از معاصرين – در گفته: حديث صحيح و ثابت است.

اين ليست کساني بود که حديث مذکور را ثابت و مقبول دانسته اند، که بعضي آنرا حسن و بعضي آنرا صحيح دانسته اند، و هيچيک از آنان حديث را ضعيف ندانسته است تا اصل قضيه را منکر شود

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: سنگ حجرالاسود ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1387برچسب:سنگ حجرالاسود-احادیث پیرامون سنگ حجرالاسود, | 9:50 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

 

الحمدلله،

 

خیر، زیرا:

 

اولا: دین یعنی قال الله و قال رسول الله صلى الله عليه و سلم، و دین مجموعه قوانین و احکامی است که از آسمان برای راهنمایی بشریت نازل شده و مجال عقل و علم بشری در آن نیست و نمی تواند دخل و تصرفی داشته باشد، و مشرع آن دارای علم مطلق است، و علم ناقص بشری نمی تواند دخل و تصرفی در آن داشته باشد.

 

دوما: خود علم بشری یک پدیده نسبی است، یعنی ثوابت علمی نادر هستند و غالبا بر اساس تجربه و فرضیه هستند که چه بسا پس از گذشت چندین دهه زیر سوال بروند، چنانکه اخیرا فیزیک دانان معاصر نظریه انشتین را (E=Mc2) رد کرده اند! یعنی فرمولی که تا امروز به آن عمل می شد، اکنون مورد انکار دانشمندان قرار گرفته است! پس علم نمی تواند معیار و محکی برای کتاب و سنت باشد.

 

سوما: این تفکر و نظر بدعت است و تابحال احدی از اهل علم چنین معیاری را برای نصوص بیان نکرده اند! و پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: « ..... فعليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين المهديين،تمسكوا بها وعضوا عليها بالنواجذ، واياكم و محدثات الامور فان كل محدثة بدعه، وكل بدعة ضلالة».( ابو داوود -امام احمد-ترمذي- ابن ماجه- صحيح).

 

یعنی: ...پس بر شما باد به پيروی از طريقهء من، و طريقهء خلفای راشدين که آنها هدايت کنندگان اند، بر آن با دندانهای کرسی خويش گزيده و آنرا محکم گيريد، و بر شما باد که از امور بدعت دوری کنيد، زيرا هر بدعتی گمراهی در پی دارد.

 

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: آیامی توان آیات قرآن وحدیث رااگر درقرآن وسنت وجود نداشت ازعلم ثابت کرد. ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1398برچسب:علم ودین-اهل سنت ,قرآن,حدیث,اس ام اس,نیوتون,علم, | 9:22 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

علی بن ابی طالب بنا بر قول صحیح ده سال قبل از بعثت به دنیا آمد.[2] ابن سعد می گوید: علی در قرن ششم میلادی سی سال بعد از عام الفیل پس از گذشت دوازده شب از ماه رجب به دنیا آمد.[3]



علی تحت كفالت رسول خدا
طبری با سند در تاریخ «الامم والملوك» به نقل از مجاهد می گوید: یكی از نعمتهای خداوند بر علی بن ابی طالب كفالت و سرپرستی پیامبر بر وی بود. سبب ظاهری آن این بود كه قریش با بحران اقتصادی شدیدی مواجه شدند، ابوطالب كه مردی عیالمند بود شرایط زندگی برایش سخت گشت، پیامبر به عمویش عباس كه از سایر بنی هاشم زندگی بهتری داشت گفت: برادرت ابوطالب مردی عیالمند است، مناسب است در این موقعیت دشوار بار او را سبك كنیم من یكی از فرزندانش را به نزد خود می برم تو هم یكی را پیش خود ببر عباس با پیشنهاد پیامبر موافقت كرد بنابر این نزد ابوطالب رفتند و از او خواستند كفالت فرزندانش را تا رفع این بحران به آنان بسپارد. ابوطالب گفت: عقیل را برای من بگذارید و هركدام را می خواهید ببرید؛ آنگاه رسول خدا علی را و عباس جعفر را به خانه خود بردند.[4]



اسلام آوردن علی
ابن اسحاق می گوید: روزی رسول خدا و همسرش خدیجه مشغول نماز بودند كه علی متوجه آنان شد و از پیامبر پرسید این چه عملی است كه شما انجام می دهید؟ رسول خدا فرمود: این همان دین برگزیده خداست كه پیامبرانش را بدان مبعوث نموده است و از تو نیز می خواهم كه تنها خدای یگانه را پرستش كنی و به لات و عزی كفر ورزی؛ علی گفت: این چیز جدیدی است كه قبلا نشنیده ام، در این باره با پدرم مشورت می كنم. رسول خدا كه نمی خواست قبل از دعوت عمومی رازش آشكار گردد به علی گفت: اگر تو ایمان نمی آوری پس این راز را پنهان نگه دار.

علی آن شب را پشت سر گذاشت خداوند در قلبش حقانیت اسلام را آشكار نمود. صبح روز بعد اول وقت نزد پیامبر حاضر شد و اسلام خود را عرضه داشت، و از آن پی در خفا و پنهانی به همراه رسول خدا می رفت (و با او نماز می خواند) و اسلام خود را (بنا بر راهنمایی پیامبر) آشكار نساخت.[5]


هجرت
دعوت قریش و سایر قبایل به سوی اسلام، همچنان ادامه داشت و از سوی دیگر مخالفت و دشمنی قریش رو به افزایش بود، تا اینكه مسلمانان را تحریم اقتصادی نموده و در شعب ابی طالب مجبور به پناهندگی كردند. جعفر بن ابی طالب وعده زیادی از مسلمین به حبشه هجرت كردند. رسول خدا برای دعوت اهل طائف به آنجا رفت ولی مورد آزار و شكنجه قرار گرفت. حمزه بن عبدالمطلب و عمر بن خطاب و كسانی كه خداوند نظر لطفی به آنها داشت به اسلام گرویدند. ابوطالب و خدیجه، دو مدافع و پشتیبان رسول خدا از دنیا رفتند، آزار قریش به مسلمین و پیامبر شدت گرفت و هرچه در توان داشتند برای خاموش كردن شعله های فروزان دعوت حق به كار می بردند.

اوس و خزرج ـ كه دو قبیله بزرگ قحطان بودندـ به اسلام گرویدند، بیعت عقبه اول و دوم واقع شد و اسلام در مدینه انتشار یافت. پیامبر به اصحاب خود فرمان داد تا به یثرب (مدینه منوره) هجرت كنند مسلمانان گروه گروه به مدینه هجرت كردند تا جایی كه در مكه جز رسول خدا و علی و ابوبكر و چند تن دیگر از زندانیان و ضعیفان، كسی دیگر باقی نماند. از آن سو قریش احساس خطر كردند كه به زودی رسول خدا نیز به مسلمانان در مدینه می پیوندد و در آنجا قدرت بزرگی تشكیل خواهد داد.

سرانجام سران قریش در «دار الندوه» تشكیل جلسه دادند و به توافق رسیدند كه از هر قبیله یك جوان شجاع و نیرومند انتخاب كنند و همه یك باره بر پیامبر حمله نمایند و او را از پای در آورند تا بدین گونه خون او در میان همه قبایل تقسیم شود و فرزندان عبد مناف نتوانند با تمام قبایل به مبارزه برخیزند و ناچار به گرفتن دیه و خون بهای او راضی شوند؛ بدین ترتیب مصمم شدند تا نقشه شوم خود را اجرا كنند.

مشركان منتظر فرا رسیدن شب بودند تا تصمیم خود را عملی كنند از آن سو خداوند پیامبرش را از این توطئه آگاه ساخت آن حضرت به علی بن ابی طالب فرمود: «امشب تو در بستر من بخواب و همان چادری كه من هنگام خواب بر خود می پیچیدم تو نیز بر خود بپیچ و مطمئن باش كه اینان به تو آزاری نخواهند رساند». این كار آسان و ساده نبود و كسی كه از ایمان قوی و محبت رسول برخوردار نباشد و به گفته و وعده پیامبر اطمینان كامل نداشته باشد و خود را برای فدا ساختن آماده نكرده باشد، هرگز چنین كاری از او ساخته نیست و در آن بستری كه خطرها گرداگرد آن را فرا گرفته اند هرگز چشمانش را خواب نمی برد.

علی از شدت فشار قریش و جو اختناق آگاه بود و می دانست اگر مشركین پیامبر را نیابند برای تسلی خاطر خود او را خواهند كشت، امام علی همه این تصورات را نادیده گرفت و با آرامش خاطر بر بستر رسول خدا خوابید.

مشركان در مقابل درب خانه پیامبر گرد آمدند و آمده اجرای نقشه شوم خود بودند؛ در این هنگام آن حضرت مشتی خاك برداشته و به طرف آنان پاشید و از خانه خارج شد خداوند بر چشمان آنان پرده افكند كه ایشان را ندیدند، وی همچنان كه خاك بر سر مشركان می پاشید آیات اول سوره یآسین تا «فاغشیناهم فهم لا یبصرون» را تلاوت می كرد.

پیامبر بدان سو كه ماموریت داشته حركت كرده از نظرها ناپدید شد؛ نا آگاه رهگذری از پیش كفار گذشته و به آنها گفت: به انتظار چه كسی در اینجا نشسته اید؟ گفتند: به انتظار محمد! رهگذر گفت: خدا نومیدتان گرداند، بخدا او از خانه خارج شد و به دنبال كار خود رفت. از این رو آنان به تفحص پرداخته از كناره در به داخل نگاه كردند، ولی چون علی در جای آن حضرت خوابیده و چادر مخصوص آن حضرت را بر سر كشیده بود تردیدی نداشتن كه او شخص پیامبر است، این مطلب سبب شد تا آنان تا صبح در همانجا به انتظار خروج پیامبر بمانند چون صبح شد و علی از بستر برخاست خجل گشته و ناكام برگشتند.[6]

حضرت رسول اكرم از آنجا نزد ابوبكر صدیق رفت و فرمود: خداوند متعال به من اجازه هجرت عنایت فرمود؛ ابوبكر بی درنگ عرض كرد «الصحبة»؛ تو همراه من هستی. اشك شوق از شدت خوشحالی از چشمان ابوبكر جاری شد، سپس دو شتر سواری را كه از قبل برای چنین روزی آماده كرده بود به پیامبر تقدیم كرد.



حضرت رسول اكرم و ابوبكر صدیق
مخفیانه از مكه خارج شدند و به سوی غار ثور رفتند. حضرت ابوبكر به فرزندش عبدالله سفارش كرد كه واكنش اهل مكه را در مورد آنها زیر نظر بگیرد و به عامر بن فهیره دستور داد كه گوسفندانش را در روز بچرخاند و شب نزد آنها بیاورد و به دخترش اسماء نیز توصیه كرد كه به آنها غذا برساند.

علی سه روز در مكه ماند و سپس به سوی مدینه رهسپار شد، وی شب را می پیمود و روز در جایی خود را پنهان می كرد و سرانجام در نیمه ماه ربیع الاول در محل قبا به پیامبر اكرم پیوست.[7]

پیوند برادری در مدینه

در كتاب طبقات الكبری اثر ابن سعد و همچنین تاریخ ابن كثیر آمده است كه: رسول خدا بین علی بن ابی طالب و سهل بن حنیف پیوند برادری برقرار نمود،[8] اما ابن اسحاق و دیگر سیره نویسان آورده اند كه رسول خدا خود با علی عقد اخوت بست؛ امام شاه ولی الله دهلوی همین روایت را ترجیح داده است.[9]



ازدواج علی با فاطمه (رضی الله عنها) 

در سال دوم هجرت رسول خدا دخترش فاطمه را به ازدواج علی در آورده و به فاطمه گفت: عقد نكاح تو را با محبوبترین فرد اهل بیت خودم بستم.[10]

در كتاب مسند علی حدیث مفصلی پیرامون خواستگاری فاطمه دختر رسول خدا آمده است؛ در آنجا علی می گوید: تصمیم گرفتم كه از دختر رسول خدا خواستگاری كنم، باز به خود گفتم این چگونه ممكن است در حالی كه من چیزی ندارم[11] سپس رابطه و محبت پیامبر نسبت به خودم را یاد آور شدم و به خود جرأت دادم و از او خواستگاری كردم، پیامبر فرمود: آیا چیزی داری؟ گفتم خیر! سپس فرمود: زره حطمی كه فلان روز به تو دادم كجاست؟ گفتم آن نزد من موجود است؛ فرمود: آن را (به عنوان مهریه) به فاطمه بده.[12]

[در برخی از كتب شیعه آمده است كه علی این زره را در برابر چهارصد درهم به حضرت عثمان فروخت، چون علی پول را تحویل گرفت، حضرت عثمان زره را دوباره به او هدیه داد. وقتی علی ماجرا را برای رسول اكرم بیان نمود آن حضرت برای عثمان دعای خیر كرد، سپس مقداری از آن پول را به حضرت ابوبكر داد كه برای فاطمه وسایل مورد نیاز را خریداری كند.[13]]



جنگ خیبر و جوانمردی علی
در آخر ماه محرم سال هفتم هجرت جنگ خیبر روی داد، در این جنگ جوانمردی شیر خدا و جایگاه او نزد خدا و رسولش بیش از پیش آشكار گشت و خداوند به دستور او خیبر را كه از نظر موقعیت جنگی و استراتژیكی بسیار مهم بود، فتح نمود.

علی وقتی به قلعه قموص رسید، مرحب پهلوان مشهور یهود در حالی كه رجز می خواند برای مبارزه بیرون آمد؛ علی و مرحب دو ضربه شمشیر رد و بدل كردند، آنگاه علی ضربه ای به او زد كه شمشیر و كلاه آهنین و سر او را شكافت و تا به دندانهایش پیش رفت و بدینسان قلعه فتح شد.

در كتاب مصنف ابن ابی شیبه با سندش از لیث روایت شده كه امام محمد باقر گفت: جابر برایم روایت كرده كه علی روز خیبر درب دژ را بلند كرد تا مسلمین بالا رفتند و آنرا فتح نمودند، این درب چنان سنگین بود كه پس از آزمایش معلوم شد كه آن را كمتر از چهل نفر نمی توانند بلند كنند.[14]


نیابت از جانب رسول الله و فروتنی
در سال نهم هجری حج فرض شد، رسول خدا حضرت ابوبكر را امیر و سرپرست حجاج مقرر فرمود تا با آنها حج را اقامه كند، تا آن زمان هنوز مشركان (همراه با مسلمین) به شیوه جاهلی خویش حج را ادا می كردند حضرت ابوبكر با مسلمانان كه سیصد تن بودن حركت نمود.

پس از حركت وی پیك وحی سوره برائت را بر پیامبر فرود آورد، آن حضرت علی را به حضور خواست و فرمود: آیات نخستین سوره برائت را بگیر و در روز نحر (عید قربان) هنگامی كه مردم در منا گرد هم می آیند قرائت كن و به آنها ابلاغ كن كه هیچ كافری به بهشت وارد نخواهد شد و پس از این سال هیچ مشركی حج نگذارد و هیچ برهنه ای خانه خدا را طواف نكند و هر كس با پیامبر خدا عهد و پیمانی دارد، آن پیمان تا پایان مهلت خود درای اعتبار است.

علی بر شتر پیامبر موسوم به «عضباء» سوار شد و راه مكه را در پیش گرفت تا به حضرت ابوبكر رسید حضرت ابوبكر از او پرسید آیا برای انجام مأموریتی آمده ای یا اینكه امارت و سرپرستی حجاج به تو سپرده شده است؟ علی گفت: برای انجام ماموریتی آمده ام سپس آن دو به راه خود ادامه دادند مردم به سرپرستی حضرت ابوبكر مراسم حج را انجام دادند، چون روز نحر (دهم ذی الحجه) فرار سید آنگاه علی در میان مردم ایستاد و آنچه را پیامبر به فرموده بود به مدم ابلاغ كرد.[15]



حجة الوداع و خطبه خدیر خم

علی در حجة الوداع در حالی كه از نجران (یكی از شهرهای یمن) باز می گشت خود را به پیامبر رسانید تا در ركاب آن حضرت مناسك حج را انجام دهد. در این حج رسول خدا یكصد نفر شتر برای قربانی به همراه داشت شصت و سه شتر ره به دست خویش نحر كرد (این تعداد برابر با سالهای عمر ایشان بود) و سپس به علی فرمود كه باقی مانده را از جانب وی گلو ببرد (نحر كند) و بدین ترتیب یكصد قربانی كامل شد.

بعد از آن كه رسول الله سه روز ایام تشریق را در منا گذرانید رهسپار كعبه شد و طواف وداع را انجام داد و سپس به مدم فرمان داد كه به خانه های خود برگردند و خود با همراهانش به سوی مدینه حركت كرد. چون به خدیر خم[16] رسید خطبه ای ایراد نمود[17] و در آن خطبه فضایل علی را بر شمرد و فرمود:

«من كنت مولاه فهذا علی مولا اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»[18] هر كس مرا دوست دارد علی را نیز دوست داشته باشد خدایا هر كه با او دوستی كند او را دوست بدار و هر كه با او دشمنی كند او را دشمن بدار.

انگیزه ایراد این خطبه {از دیدگاه اهل سنت و بنا بر مستندات متواتر تاریخی} این بود كه بعضی از مردم بر علی انتقاداتی داشتند و او را مورد ملامت قرار داده بودند؛ همچنین عده ای از سپاهیانی كه در یمن با او همراه بودند به علت اجرای عدالت در اموری كه آنان به گمان خود آن را ظلم و اجحاف و بخل می پنداشتند، در مورد ایشان سخنان نادرستی بر زبان آوردند در صورتیكه كه حق با علی بود و اعتراض آنان موردی نداشت.[19]

در كتابهای معتبر تاریخ آورده اند كه چون علی برای حجة الوداع از یمن حركت كرد تا خود را به پیامبر برساند یكی از یارانش را برای فرماندهی سپاه به جانشینی خود برگزید و پیش از آنان خود را به مكه نزد پیامبر رساند؛ آن مردم لباسهایی را كه علی از یمنی ها به غنیمت گرفته بود بین همراهان خود تقسیم كرد. چون سپاهیان نزدیك مكه رسیدند علی به استقبال آنها رفت وقتی لباسها را بر تن آنها دید دستور داد تا همگی لباسها را از تن بیرون كنند. این جریان و همچنین دو جریان دیگر در مورد غنایم كه در یمن پیش آمده بود موجب دلگیری آنان شد و در این باره به پیامبر شكایت بردند. از اینجا بود كه رسول خدا برای شكستن جوی كه علیه علی پیش آمده بود و در آن جمع كه علی و سپاهیانش حضور داشتند سخنانی ایراد فرمودند و آنان را از ناراضگی و بدبینی از علی بر حذر داشتند. ابن ثیر اضافه می كند كه: پیامبر چنین نیز فرمود: «ای مردم از علی گلایه نكنید كه او در راه خدا و برای خدا از همه سخت گیرتر است».[20]

ابن كثیر می گوید: هنگامی كه پیامبر علیه السلام از انجام مناسك حج فراغت یافت و به مدینه بازگشت در بین راه در مكانی به نام غدیر خم زیر درختی روز یكشنبه هجدهم ذی الحجه توقف نمود و خطبه ای ایراد فرمود، در آن خطبه در مورد مطالب زیادی سخن گفت و همچنین در باره امانت، عدالت و صفات نیكوی علی و قرابت وی با پیامبر سخن راند و با این سخنان با كدورتی كه در قلوب عده ای نسبت به علی پیش آمده بود پایان داد.

سپس ابن كثیر به تجزیه و تحلیل احادیث وارده پرداخته می گوید: احادیث صحیح و غیر صحیح در این مورد با هم آمیخته است و شیوه اكثر محدثین بر آن بوده كه هر روایتی در مورد یك موضوع یافته اند بدون بررسی و جدا نمودن صحیح از ضعیف آن را نقل كرده اند.[21]



بیعت علی با ابوبكر

رسالت پیامبر اسلام پایان یافت؛ ماموریت تبلیغ دین و تصویب شریعت و قانون الهی به پایه تكمیل رسید؛ خداوند دیدگان پیام آورش را با دخول دسته جمعی و گروهی مردم در دین اسلام خنك گردانید؛ آثار و علایم گسترش دین در جهان نمایان گشت، و رسول خدا به وفاداری مردانی كه در آغوش خویش پرورده و زیر نظر مستقیم خود تربیت نموده بود اطمینان كامل پیدا كرد و یقین نمود كه آنان وفاداری خود را نسبت به این دین ثابت خواهند كرد و با بهره گیری از غیرت دینی اصالت دین را حفظ نموده و تعلیم آن را به اجرا خواهند گذاشت. آنگاه خود را برای لقا و دیدار خداوند سبحان آماده ساخت خداوند نیز دیدار او را دوست داشت؛ سرانجام رسول خدا در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول سال یازدهم هجرت به دیدار پروردگارش شتافت.

مسلمین پس از رحلت پیامبر اسلام با حضرت ابوبكر به عنوان نخستین جانشین آن حضرت بیعت كردند. در این مورد كه بیعت علی با ایشان چه زمانی صورت گرفت روایات مختلفی وجود دارد. حافظ ابوبكر بیهقی از ابوسعید خدری روایتی نقل كرده است كه حاكی است علی در همان روزهای نخستین بیعت كرده است.[22]

ابن كثیر پس از نقل این روایت می گوید: از این روایت ثابت می شود كه علی در اولین یا دومین روز رحلت پیامبر بیعت كرد و صحیح هم همین است زیرا علی همواره با سیدنا ابوبكر بوده و در تمام نمازها پشت سر او حضور داشته است.[23]

پرفسور امیر علی نویسنده و اندیشمند شیعه می نویسد: 

«علی با علو طبع و فداكاری همیشگی خود نسبت به این دین و با نگرانی بسیار از اینكه كوچكترین اختلافی در میان اصحاب آموزگار بروز نكند، بی درنگ با ابوبكر بیعت كرد.»[24]



آزمون علی و پایداری او
در این مورد علی با مشكلی مواجه شد كه خیر خواهی او نسبت به اسلام و مسلمین و اخلاص او در بیعت با ابوبكر را مورد آزمایش قرار داد، ولی وی با استقامت و پایداری ثابت نمود كه از خود خواهی و تعصبات قبیله ای جاهلی مبرا و پاك است. ابن عساكر به نقل از سوید بن غفله آورده است كه یكی از بزرگان قبیله قریش به علی و عباس رضی الله عنهما گفت چه دلیل دارد كه امر خلافت به ضعیف ترین تیره قریش واگذار شده است اگر شما بخواهید مدینه را از سواران مسلح و مردان جنگی پر خواهم كرد. علی در پاسخ گفت: بخدا سوگند من خواهان چیزی نیستم، اگر ابوبكر را شایسته این كار نمی دانستیم هرگز خلافت را به او واگذار نمی كردیم.

نیز ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه می افزاید: وقتی فضل فرزند عباس گفت: ای بنی تمیم، شما خلافت پیامبر را تصاحب نمودید در حالی كه حق ما بود نه شما، و نیز یكی از فرزندان ابولهب بن عبدالمطلب بن هاشم در این مورد شعری سرود، اما چون علی مطلع شد كسی را به سوی آنان فرستاد و از این كار منع كرد و گفت: «سلامة الدین احب الینا من غیره»[25] حفظ سلامت دین برای محبوبتر از هر چیز دیگر است.

یعقوبی مورخ معروف شیعه روایت كرده است كه عتبه فرزند ابولهب گفت: «فكر نمی كردم امر خلافت از بنی هاشم و بخصوص از ابوالحسن خارج شود» علی وقتی این جمله را شنید عتبه را به شدت توبیخ و منع فرمود.[26]



تعاون و همیاری علی با ابوبكر
علی همانگونه كه انتظار می رفت و شرف نسب و اخلاص او اقتضا می كرد همواره در طول خلافت حضرت ابوبكر یاور مخلص و مشاور دلسوز او بود و مصلحت اسلام و مسلمین را بر هر چیز دیگری ترجیح می داد و از هیچگونه فداكاری و جانبازی دریغ نمی ورزید.

یكی از روشن ترین دلایل اخلاص و صداقت علی با ابوبكر و خیر خواهی وی برای اسلام و مسلمین و حمایت از خلافت و وحدت مسلمین موضع او در مورد خروج ابوبكر برای جهاد با مرتدین و به عهده گرفتن فرماندهی سپاه اسلام بود. این اقدام وی خیلی خطرناك بود، نه تنها جان او را به مخاطره می انداخت بلكه وجود اسلام را تهدید می كرد.

ابن كثیر می گوید: دارقطنی از سعید بن مسیب از عمر روایت كرده كه چون ابوبكر آماده حركت به سوی «ذی القصه»[27] شد و بر مركب خویش سوار شد علی بن ابی طالب زمام مركب را گرفت و گفت: ای خلیفه رسول خدا كجا می روی؟ من به تو همان چیزی را می گویم كه رسول الله در روز احد گفته است شمشیرت را در نیام كن و ما را به غم فراغت مبتلا مگردان زیرا بخدا سوگند اگر صدمه ای به تو برسد نظم امت اسلام از هم می پاشد، لذا به مدینه برگرد.

حضرت ابوبكر بنا به مشورت و ممانعت علی به مدینه بازگشت. این واقعه را زكریا الساجی و مام زهری نیز از عایشه (رضی الله عنها) روایت كرده اند.[28] اگر علی (خدای ناكرده) از حضرت ابوبكر دل خوشی نداشت و با اكراه بیعت كرده بود (یا از در تقیه وارد شده بود) این یك فرصت طلایی بود كه به نفع وی می انجامید و نباید از رفتن او به میدان نبرد ممانعت می كرد زیرا اگر ابوبكر در این راه جان خود را از دست می داد میدان برای او خالی می ماند و اگر بیش از این از او نفرت می داشت و می خواست هرچه زودتر او از صفحه روزگار محو شود شخصی را وادار می كرد تا در جبهه او را ترور كند چنانكه رجال سیاسی امروزه برای حذف مخالفان و رقبای خود همین شیوه را اعمال می كنند.

گذشته از همكاری سیدنا علی با ابوبكر صدیق خلیفه رسول الله و ولی امر مسلمین در راستای مصلحت اسلام و مسلمین و امور اداری این دو شاگرد پیامبر (ابوبكر و علی) با هم همانند اعضای یك خانواده، دوست و صمیمی بودند دوستانی كه به گفته خداوندی «رحماء بینهم» بر آنان صدق می كند؛ دوستانی كه در فراز و نشیب زندگی شریك و همدم یكدیگر بودند. در اینجا از گفته های یكی از بزرگان خاندان هاشمی علوی، محمد بن علی بن حسین، معروف به امام باقر شاهد می آوریم:

كثیر النواء نقل می كند كه ایشان فرمودند: یكبار كه ابوبكر به دردی مبتلا شده بود علی دستش را با آتش گرم می كرد و بر موضع درد می گذاشت.[29]

حقا كه راست گفته است خداوند بزرگ آناج كه می فرمایید: «محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الكفار رحماء بینهم»[30] محمد فرستاده خداست و كسانی كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.


بیعت با علی
مردم مدینه بعد از شهادت غم انگیز حضرت عثمان در حالی كه غافقی بن حرب اداره امور شهر را بدست داشت تا چند روز منتظر ماندند كه چه كسی برای رهبری پیش قدم می شود. مصریان اصرار داشتند تا علی این مسئولیت را به عهده بگیرد، اما او غالبا خود را از چشم آنها پنهان می كرد.[31] مردم مات و حیران بودند و نمی دانستند این مشكل را چگونه حل نمایند. نزد علی آمده و اصرار ورزیدند، وی بعد از چندین بار مراجعه بیعت آنان را پذیرفت. آنان همگی می گفتند كسی جز علی شایستگی این كار را ندارد. در واقع در جامعه اسلامی آن روز بعد از حضرت ابوبكر، عمر و عثمان رضی الله عنهم كسی نبود كه برای امر خلافت از علی شایسته تر و با كفایت تر باشد.

راوی می گوید: علی در حالیكه لباس و عمامه ای پشمین بر سر داشت و بر كمانش تكیه می زد و كفشهای خود را به دست گرفته بود وارد مسجد شد و بالای منبر رفت. آنگاه عموم مردم با او بیعت كردند. این بیعت در تاریخ 24 ذی الحجه سال 35 هجری انجام گرفت و این صحیح ترین قول است.



اولین خطبه سیدنا علی بعد از خلافت

روز جمعه فرا رسید، علی بر فراز منبر نشست و كسانی كه تا آن زمان بیعت نكرده بودند با او بیعت كردند. و اولین خطبه را بعد از حمد و ثنا اینگونه آغاز نمود:

«همانا خداوند برای راهنمایی بشر كتابی فرود آورده و نیك و بد را در آن بیان نموده است. پس شما خیر و نیكویی را بگیرید و شر و بدی را رها كنید. خداوند اموری را حرام قرار داده كه ناشناخته نیستند و از همه بیشتر هتك حرمت مسلمان را حرام تر قرار داده است؛ و حفظ حقوق مسلمین را به اخلاص و توحید وابسته نموده است. مسلمان كسی است كه دیگران از آسیب زبان و دستش سالم باشند، جز در مواردی كه به حق باشد. برای هیچ مسلمانی جایز نیست كه مسلمان دیگر را مورد آزار و اذیت قرار دهد مگر در موردی كه به حكم شرع لازم شود.

به ادای حقوق اقشار مختلف مردم بشتابید و بدانید كه مردانی پیش از شما از جهان رفته اند و قیامت، شما را نیز از پشت سر به سوی سرای جاودانی سوق می دهد، پس سبك بار به آنها ملحق شوید. در مورد بندگان و سرزمین خدا از او بترسید، زیرا شما حتی از حیوانات و بقعه های زمین بازخواست خواهید شد. خدا را اطاعت نموده و از فرمانش سرپیچی نكنید، اگر از جانب ما نكویی دیدید آن را بگیرید و اگر بدی دیدید از آن اجتناب كنید. سپس در پایان این آیه را تلاوت كرد: «واذكروا اذ انتم قلیل مستضعفون فی الارض تخافون ان یتخطفكم الناس فاواكم و ایدكم بنصره و رزقكم من الطیبات لعلكم تشكرون».[32]

«بخاطر آورید هنگامی را كه شما در روی زمین گروهی كوچك، اندك و ضعیف بودید آنچنانكه می ترسیدید مردم شما را بربایند ولی خدا شما را پناه داد و یاریتان كرد و از روزیهای پاكیزه بهره مندتان ساخت تا شكر نعمتش را بجا آورید».[33]

این خطبه به موقع و مناسب حال و روز شنوندگان بود، امیر المومنین علی درست موضع حساس جامعه آن روز را هدف گرفته و انگشت را بر محل درد گذاشته است. زیرا در آن مقطع تاریخی، مهمترین چیزی كه مسلمین به آن مبتلا بودند، ارزش قایل نبودن به كرامت و شرافت انسان و جرأت نمودن به ریختن خون وی بود. و خلیفه مسلمین سیدنا عثمان هدف همین فتنه كوركورانه قرار گرفته بود و این فاجعه جانكاه در برابر انظار مردم در شهر پیامبر و در جوار مسجد و مرقد رسول الله انجام گرفته بود. بنابر این خلیفه ای كه امور مسلمین را بعد از وی بدست می گرفت وظیفه داشت كه توجه مردم را نسبت به رعایت حقوق مسلمان و ترس از خدا در مورد آزار بندگان و حتی جانداران دیگر متمركز سازد.

ایشان برنامه حكومتی و سیستم خلافت خویش را با حكمت و بلاغت تمام در این جمله بیان نمود: «اگر نكویی دی آن را بگیرید و اگر بدی بافتید از آن اجتناب كنید»

سپس خطبه خود را با این آیه قرآنی به پایان برد كه در آن برهه، نیاز به استحضار آن داشتند تا بوسیله آن، حالات قبل از اسلام و آغاز اسلام را با حالات كنونی مقایسه كنند؛ زمانی كه اندك و ضعیف و سرخورده بودند و همانند قطعه گوشتی بودند كه بر كف دست قرار دارد و پرندگان آن را می ربایند و هم اكنون دارای قدرت، ثروت، مقام، سلامت و رفاه هستند، دنیا برایشان حساب باز كرده و خداوند نعمتهای گوناگونی به آنان ارزانی داشته است. لذا لازم است گذشته را به یاد آورده و با داشتن این نعمتها خدا را فراموش نكنند.


دوران خلافت علی و مشكلات آن دوره
بیعت خلافت با علی در بحرانی‌ترین و بغرنج‌ترین مراحل تاریخ صدر اسلام، انجام گرفت. بیش از آنچه كه بشود تصورش را كرد حالات سخت و اوضاع بسیار پیچیده و ابهام آلودی حاكم شده بود. در واقع علی بعنوان رهبر جامعه در امتحان سختی افتاده بود.

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: حضرت علی(رض) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:, | 20:41 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

حضرت عثمان(رض) در مکه مکرمه با رقیه دختر پیامبر اکرم ازدواج کردند و هنگامیکه آزار و اذیت مشرکین نسبت به مسلمانان زیاد شد از پیامبر کسب اجازه نموده و با همسرشان حضرت رقیه به حبشه هجرت کردند.

پیامبر اکرم(ص) در باره شان فرمودند: «ان عثمان لاول من هاجر الی الله باهله بعد لوط » عثمان نخستین شخصی است که بعد از حضرت لوط، با خانواده اش در راه خدا هجرت کرده و ایشان پس از بازگشت از حبشه به مدینه منوره هجرت کردند.

 مولوی فاروقی در ادامه سخنانش گفت: روزی پیامبر وارد خانه حضرت عثمان شدند، مشاهده کردند که دخترشان حضرت رقیه همسر حضرت عثمان، سر حضرت عثمان را می شوید. فرمودند: «یا بنیه احسنی الی ابی عبد الله فانه اشبه اصحابی بی خلقا» ای دخترم به ابو عبدالله (کنیت حضرت عثمان است) نیکی کن، زیرا او از همه یارانم از لحاظ اخلاق به من شبیه تر است.

سال دوم هجری زمانی که پیامبر اکرم به قصد نبرد با مشرکین به سمت بدر حرکت کردند، دخترشان حضرت رقیه بسیار بیماری بود، لذا پیامبر اکرم به حضرت عثمان دستور دادند که در مدینه بماند و از همسرشان رقیه مواظبت کند. که حضرت رقیه بر اثر بیمار شدیدی که داشتند فوت کردند.

زمانیکه پیامبر از غزوه بدر برگشتند دستور دادند که از غنایم بدر به حضرت عثمان دو سهم بپردازند! یک سهم مجاهدی که در نبرد شرکت داشته و سهم دیگر برای تیمار داری از دخترشان حضرت رقیه.

بعد از فوت حضرت رقیه، پیامبر اکرم(ص) دختر دوم شان حضرت ام کلثوم را به ازدواج ایشان در آوردند. به همین خاطر ملقب به «ذوالنورین» شدند. (یعنی صاحب دو نور).

 خطیب جمعه بیرجند گفت: از حضرت علی (رض) در مورد حضرت عثمان سوال شد فرمودند: « قال ذلک امرا یدعی فی الملا الاعلی ذوالنورین» ایشان شخصی است که در بین فرشتگان معروف به ذوالنورین است.

همسر حضرت عثمان دختر پیامبر اکرم حضرت ام کلثوم در سال نهم هجری بر اثر بیماری فوت کردند. پیامبر اکرم خطاب به حضرت عثمان فرمودند: «والذی نفس بیده لو کان عندی ثالثة لزوجتکها یا عثمان» ای عثمان! بخدا قسم اگر دختر سومی می داشتم حتما به ازدواج تو در می آوردم!.

از این روایت و عمل پیامبر معلوم می شود که پیامبر نسبت به حضرت عثمان علاقه وافری داشتند و توسط وحی به پیامبر اطلاع داده شده بود که عثمان انسان شایسته و لایقی است. به همین خاطر پیامبر آرزو کردند که اگر دختر سومی هم می داشتند به ازدواج ایشان در می آوردند.

مولوی فاروقی در ادامه سخنانش گفت: هر مسلمانی اعتقاد دارد که پیامبر معصوم است و اشتباه نمی کند، و وصلت با انسان بد هم گناه بزرگی است. اگر ما معتقد باشیم که حضرت عثمان آدم بدی بوده،  باید این را هم بپذیریم که نعوذ بالله پیامبر در این مورد اشتباه کرده اند و شناختی درستی از حضرت عثمان نداشته اند و این دیدگاه نسبت به پیامبر که معصوم اند گناه بزرگی است.

مولوی فاروقی گفت: پیامبر اکرم در جنگ تبوک اعلام فرمودند: هرکس لشکر مسلمانان را تجهیز نماید خداوند گناهان او را می آمرزد و او را داخل بهشت می گرداند. حضرت عثمان اولین کسی است که 950 شتر و 50 اسب به پیامبر اهداء می کند. پیامبر از این عمل عثمان آنقدر خوشحال شدند که برایشان دست به دعا برداشتند و فرمودند: «اللهم انی قد رضیت عن عثمان فارض عنه» خدایا من از عثمان راضی هستم تو هم از او راضی باش!.

زمانیکه که تصمیم گرفتند مسجد النبی را توسعه دهند حضرت عثمان قطعه زمینی که در کنار مسجد بود به مبلغ 20000 درهم خرید و در اختیار پیامبر قرار داد.و پیامبر برایشان دعای خیر کردند.

مولوی فاروقی در پایان سخنانش گفت: روزی جنازه ای را آوردند که پیامبر بر او نماز بخوانند، پیامبر فرمودند: من بر این جنازه نماز نمی خوانم! زیرا این نسبت به حضرت عثمان کینه و دشمنی داشته و مورد خشم و غضب خدا قرار گرفته است و کسی که مورد خشم و غضب خدا قرار گیرد من بر او نماز نمی خوانم.

و در مورد حضرت عثمان فرموند: چگونه من حیا نکنم از کسی که فرشتگان از او حیاء می کنند!. و همچنین فرمودند: برای هر پیامبری رفیقی است در بهشت. و رفیق من در بهشت حضرت عثمان است.

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: حضرت عثمان(رض) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:, | 20:14 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |
 حضرت عمر رضی الله تعالی عنه
 

 

1ـ ايشان 30 سال پيش از بعثت حضرت رسول اکرم صلی الله عليه وسلم متولد شد.
2ـ روزی که ايمان آوردند تعداد مسلمانان 39 نفر بود.
3ـ عمر فاروق رضی الله عنه پدر ام المؤمنين حفصه پدر خانم رسول اکرم صلی الله عليه وسلم می باشد.
4ـ روزی که به خلافت رسيدند 55 سال داشتند. 
5ـ مدت خلافت ايشان ده سال وشش ماه وچهار روز بود.
6ـ در زمان خلافت ايشان سرزمين های شام،عراق،مصر،ايران بزرگ،طرابلس وآذربايجان فتح گرديد.
7ـ شهرهای بصره وکوفه در دوره خلافت ايشان بنا گرديد.
8ـ ايشان اولين کسی است که تاريخ هجری را اساس گذاشت وديوان را ترتيب در جماعت با مردم نماز تروايح ادا کرد.
9ـ ايشان يکی از 12 نفر مجتهد عصر صحابه هستند.
10ـ پس از رحلت در خانه حضرت عايشه رضی الله عنها در جوار رسول اکرم صلی الله عليه وسلم وابی بکر صديق دفن گرديد.
11ـ همسرا؛ايشان با زينب دختر مظعون،ام کلثوم دختر حضرت علی بن ابی طالب کرم الله وجه وجميله دختر ثابت ازدواج کردند.
12ـ فرزندان؛حضرت عمر رضی الله عنه،صاحب 12 فرزند شدند که شش فرزندشان پسر وشش فرزند ديگر دختر بود.
پسران؛عبد الله،عبد الرحمن،زيد،عبيد الله ،عاصم وعياض.
دختران؛حفصه ( ام المؤمنين) رقيه،فاطمه،صفيه، زينب وام وليد.
اسم ولقب:
ايشان،عمر بن خطاب بن نفيل بن عبد العزی می باشد، نسب ايشان با رسول خدا صلی الله عليه وسلم در کعب بن لوئ به هم می رسد.
کنيت: ابو حفص که روز جنگ بدر رسول اکرم صلی الله عليه وسلم ايشان را مسمی کردند.
لقب: فاروق (جدا کننده حق از باطل) اين لقب توسط نبی کريم صلی الله عليه وسلم در روز اسلام آوردن سيدنا عمر به ايشان داده شد،زيرا خداوند به وسيله او اسلام را عزيز وقوی ساخت و او حق را از باطل جدا کرد.
ويژه گی ها،ومحيط رشد ونموی عمر رضی الله عنه: 
عمر فاروق رضی الله عنه در مرکز دينی عرب،يعنی: مکه معظمه در خانه که به قوت ورشادت معروف بود به دنيا آمد ورشد يافت،در جاهليت برای رفع مشکلات ونزاع های موجوده ميان قبايل عرب در رأس هيأت ها برای ميانجيگری انتخاب می شد،از نظر جسمی شخصی بلند بالا،تنومند،نيکو صورت وقوی بود.
مسلمانان از دست ايشان در عهد جاهليت به خصوص سالهای اوج دعوت مرارت ها ديدند.
چگونه اسلام آورد؟
بنا به اختلاف روايات ايشان در سالروز بعثت سی سال داشت،در سال ششم بعثت ايمان آورد،از بدو مفتخر شدن به اسلام سخت گيری او از سر مسلمنان برداشته وبر سر کفار فرود آمد.
پيش از ايشان 39 نفر از اصحاب اسلام آورده بودند که با اسلام آوردن عمر فاروق رضی الله عنه تعداد مسلمانان به چهل نفر رسيد.
رسول اکرم صلی الله عليه وسلم دعا کرد. خداوند هم دعايش را مستجاب نمود،دعای پيامبر اين بود:«اللَّهُمَّ أَعِزَّ الْإِسْلَامَ بِأَحَبِّ هَذَيْنِ الرَّجُلَيْنِ إِلَيْكَ بِأَبِي جَهْلٍ أَوْ بِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ» "بار خدايا! اسلام را به هر يک از اين دو نفری که نزد تو محبوب است عزت بده،ابی جهل يا عمر بن خطاب" که خداوند دعای پيامبرش را پذيرفت ودومی را بر گزيد،که: اسلام آوردن عمر نشانه محبوبيت وکرامت او در پيشگاه خداوند است.
مصاحبت با رسول اکرم صلی الله عليه وسلم:
همصحبتی وهمراهی با رسول اکرم صلی الله عليه وسلم چنان در ايشان اثر کرد که از او مؤمن مثالی ومتعهد به پروردگار،مطيع وفرمانبردار پيامبر،مخالف سرسخت دشمنان اسلام ساخت.در تمام غزوات وجنگ ها با رسول خدا صلی الله عليه وسلم حضور داشت،رسول اکرم صلی الله عليه وسلم از او با جملات در بار وگهربار خود تقدير کرده او را تحسين می نمودند،به اين حديث شريف توجه کنيد:«إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ وَقَلْبِهِ»" همانا خداوند حق را در زبان عمر جاری ودر قلب او نهاده است ".
سيدنا عمر با تدبير وشجاع،سياست مدار ومدبر ومشاوری امين بود وبنا به حکمت الهی در چند مورد تحريم شراب،عدم قبول فديه،وموضوع حجاب از آن جمله است،او از سلسله جونان عهد رسالت بود وهمانند ساير اصحاب جليل القدر رسول اکرم صلی الله عليه وسلم در دامن رسالت به نيکوترين وجه تربيه گرديد. سالها همراهی با منجی عالم بشريت از او عمری ساخت که با همه شهامت،شجاعت و ... نتوانست رحلت جانسوزختم الأنبياء،نبی معصوم ورحمت جهانيان را تحمل کند،او از شدت الم ودرد فقدان رسول اکرم صلی الله عليه وسلم می گفت:" رسول اکرم صلی الله عليه وسلم از دنيا نرفته بلکه دوباره به ميان مردم باز می گردد ومی گفت: هر کس بگويد: رسول اکرم از دنيا رفته است گردنش را با شمشير می زنم".
ايشان همان طور که با مشرکان سخت گير ودشمن بود با منافقان مزور ورياکار نيز چنان تعاملی داشت،هر گاه می ديدند کسی با حرکت ويا سخن خود قصد اهانت به پيامبر اسلام را دارد می گفت: ای رسول خدا بگذاريد گردن اين منافق را بزنم...
رسول انسانيت سيدنا عمر رضی الله عنه را در شمار جمع ديگری از اصحابش به بهشت بشارت می دهد،همين او را کافی است که رسول اکرم صلی الله عليه وسلم در حالی که از ايشان راضی بود از دنيا رفتند.
نقش عمر فاروق رضی الله عنه در زمان خلافت ابی بکر صديق:
عمر رضی الله عنه به عنوان وزيری امين وصادق،همکاری خير خواه وياری مددکار برای حضرت ابو بکر صديق به حساب می رفت. 
نقش ايشان هنگام اختلاف اصحاب در سقيفه بنی ساعده مهم وراهگشا بود،اقدام وی را بايد الهامی الهی دانست که در آن شرايط سخت دست به بيعت با ابوبکر رضی الله عنه پيش نمود وبه تعقيب ايشان،اولاً انصار وسپس مهاجرين برای انجام مراسم بيعت اقدام کردند.
آنان در آن شرايط خطير ابوبکر صديق را مناسب ترين گزينه به خلافت رسول خدا تشخيص دادند وخليفه کردن رسول خدا ابوبکر صديق را در نماز سند شاخصه برای تصدی خلافت راشده ايشان دانستند.
عمر رضی الله عنه همان طور که در زمان رسول اکرم صلی الله عليه وسلم سخت گير وشديد بود در زمان حضرت ابوبکر هم رويه اش چنين بود،البته حلم وبردباری وگذشت وعفو ابی بکر ايجاب می کرد تا در کنارش وزيری سخت گير باشد،در ساختار دولت اسلامی پس از رسول اکرم صلی الله عليه وسلم حلم،صبر وشکيبايی خليفه وهيبت وشدت وقوت وزير او،باهم در آميخت وآن ساختار مستحکم را ساخت.
در مسند خلافت:
بعد از در گذشت جانشين رسول خدا صلی الله عليه وسلم بنابر وصيت ايشان،وتأييد شورا واخذ بيعت از کافه مردم،عمر فاروق به عنوان « امير المؤمنين» زمام خلافت را بدست گرفت،ايشان در شرايطی جانشين رسول خدا گرديد که مسلمانان با فارسيان وروميان در حال جنگ بودند؛شهرها يکی پی ديگری فتح می شد،بلاد مفتوحه نيازمند کار گزاران خدا ترس،امين،صادق وبا درايتی بود که بايد،در جای پای خليفه پا می گذاشتند وسياست عادلانه که متأثر از تعاليم اسلامی بود را به تبع از امير المؤمنين پی گرفته وبکار می بستند،عرب های مسلمان وفاتح در برابر سيل مال ومنال وغنايم قرار گرفتند،اين خطر احساس می شد که مبادا مجاهدان فريفته دنيا شوند ومحبت دنيا وشرينی های آن،آنها را از ميدان جهاد ورزم به سرير رفاه وآسايش بکشاند،بدين لحاظ حضرت عمر رضی الله عنه بهترين تدبيرها وبرنامه ريزی ها را طرح کرد،ودر دوران خلافت راشده اش بزرگترين خدمات را در تاريخ مسلمانان بنام خود ثبت نمود.
کارهای نيمه تمام جهادی زمان خليفه اول توسط خليفه دوم رضی الله عنه در جنگ با فارسيان،روميان،مصر وشام و... بپايان رسيد.
ساختار دولت اسلامی منظم،ديوان ها مرتب،حقوق ومستمری برای اصحاب کارکنان دولت اسلامی وازواج مطهرات واهل بيت تعيين،وبا بهترين وجه واتخاذ سياست درست خراج بر اراضی مفتوحه وضع وبرای عرصه های مختلف دولت اسلامی قوانين ومقررات ساخته شد،با شهروندان بلاد مفتوحه بر اساس رأفت اسلامی ،عدل وتسامح رفتار می شد،مسيحی،يهودی ودر مجموع پيروان کتابهای آسمانی آزادانه حق داشتند مراسم عبادی خود را بجای آورند،ايشان در طول زمان خلافت راشده اش کارهای انجام داده که تاريخ نظير آن را کمتر سراغ دارد!
جا دارد به پر توهای تجلی بخش يکی از اهداف اساسی اسلام که اعطای حريت وآزادی برای مردم بود ودر زمان حکومت حضرت عمر رضی الله عنه با آن همه اقتدار جلوه خاص يافت اشاره کنم،آزادی بيان،نقد وانتقاد واز همه مهمتر نقد حکام کاملاً رسمی وقانونی بود،هر کس می توانست خليفه را نقد کند،ما در تاريخ داريم که زنها خليفه را نقد کردند،داستان آن زنی که به خليفه در باب مهر دختران در داخل مسجد اعتراض کرد را هرگز تاريخ به عنوان يکی از ده ها سند حضور زن در اجتماع وسند آزادی نقد فراموش نمی کند،من در عجبم از کسانی که امروزه بر منبری که روزگاری سيدنا عمر از بالای همان منبر توسط يک خانم مورد انتقاد واقع شد،حضور زن را در مسجد غير شرعی می دانند. وآن روز که خليفه بر منبر خطبه می خواند،يکی از اصحاب فرياد می کشد ای عمر ! گفته هايت را نمی شنويم ونمی پذيريم،گفت: چرا ؟ گفتند: چون تو بايد توضيح دهی که اين پيراهن بلند را از کجا آورده ای؟ ايشان خم بر آبرو نياورد ومخالف خود را منکوب نکرد،بلکه به فرزندش عبد الله گفت: بلند شود وتوضيح دهد بعد از اينکه عبد الله بلند شد وتوضيح داد قناعت اصحاب حاصل گرديد وبعد گفتند: حالا بگو که می شنويم وفرمان می بريم.
لازم است گوشه از عدالت حضرت عمر فاروق رضی الله عنه را ذکر کنم،آورده اند آنگاه که نيروهای لشکر توحيد قدس را در محاصره داشت،متوليان شهر قدس که مسيحی بودند پيشنهاد صلح وتسليم شهر بدون جنگ را نمودند،از طرف مسلمانان اين پيشنهاد پذيرفته شد،جريان به مدينه منوره( دارالخلافه) گزارش گرديد،امير المؤمنين عمر رضی الله عنه با اصحاب رسول خدا در رابطه با فتح بيت المقدس مشوره کرد،سيدنا علی بن ابی طالب رضی الله عنه به سيدنا عمر مشوره داد که چون قدس شهر بسيار مهمی است خود شما شخصاً برای تسليم گرفتن شهر عازم شويد،اين پيشنهاد مورد پذيرش خليفه قرار گرفت،خليفه عادل،سيدنا علی بن اب طالب رضی الله عنه را به جای خويش در مدينه قرار داد وخود به سوی شام حرکت کرد،خليفه که شرق تا غرب را کنترل می کند بدون گارد تشريفات ولشکر وسلاح فقط با غلام خود حرکت کرد،در ميان راه به غلامش گفت: بايد در راه هم عدالت رعايت شود،وسيله سواری شان شتری بود،با تناوب بر شتر سوار می شدند ويک نوبت هم شتر را خالی همراهی می کردند،از نهايت تشدد در عدل چون ساعت در آن زمان نبود،خليفه بر شتر سوار می شد وسوره «يس» را می خواند،وبعد غلام پائين می شد وبه اندازه قرائت يک سوره «يس» شتر را خالی همراهی می کردند،تا اين که به سرزمين سوريه رسيدند،در مناطق خوش آب وهوای سوريه لشکريان توحيد را ديدند که در سايه سار باغ ها وروی چمن ها اردو زده اند،اين وضعيت را که ديدند،فوراً هدايت داند که نيروها بايد از اين منطقه خوش آب وهوا بيرون شود،استدلال شان اين بود که نيروی نظامی لشکر توحيد بايد در سخت ترين شرايط ومناطق سخت ودشوار اردو زند، وآن نيرو می بايست خود را با نا ملايمات وطاقت فرسا ترين وضعيت وفق دهد.
ارکان حرب نيروی موحد به استقبال امير المؤمنين،عالی ترين رهبر جهان اسلام شتافت،اتفاقاً غلام بر شتر سوار بود،وسيدنا عمر پاهايش با گل وخاک آلوده شده بود،مجموعه ارکان حرب ( عمر وبن العاص،شرحبيل بن حسنه،خالد بن الوليد،يزيد بن ابی سفيان وابو عبيده بن الجراح) اين بی تکلفی خليفه وبا پای به داخل گل ولای آمدن را برای خود کسر شأن دانستند،ولی جرأت نکردند بگويند،برای سيدنا ابو عبيده بن الجراح ( امين اين امت) گفتند،تو برای خليفه بگو که چون می خواهد به نزد بزرگان مسيحيت برای فتح قدس برود اينگونه رفتن مناسب شأن خليفه اسلام نيست. ابو عبيده رضی الله عنه برای امير المؤمنين جريان را گفت:عمر رضی الله عنه فرمود: «نحن قوم أعزنا الله بالإسلام ولو ابتغينا العزة في غيرها أذلنا الله » "خداوند ما را به اسلام عزت داده است اگر عزت را در جای ديگر جستجو کنيم،خداوند ما را خوار می گرداند".
خليفه راشده با همان وضعيت وارد قدس شد وقدس را تسليم گرفت او پرچم اسلام را در قدس برافراشت ما فرويش انداختيم! او قدس را فتح کرد ما بابی توجهی به دشمنش داديم،خدا يا می دانم که هيچ عذری موجه نيست! پس ما را توفيق عنايت کن.
ويژگی ها:
1ـ در دفاع از عقيده:
عمر فاروق رضی الله تعالی عنه قبل از اسلام آوردن با مسلمانان دشمنی داشت،او می گفت: اينان از کيش آبا و اجداد خود روی گردانيده اند،پس از ايمان آوردن يکی از عساکر لشکر بزرگ توحيد بود،او در دفاع از عقيده ودينش هرگز حاضر به مصالحه نشد،قبل از او مسلمانان در خفا مراسم های عبادی شان را بجای می آوردند،چون سيدنا عمر ايمان آورد مسلمانان از اختفا بدر آمدند،ايشان در داخل حرم کعبه با صدای بلند فرياد می زد: من از دين گذشته به اسلام گرويدم.
2ـ التزام در برابر حق:
در اجرای حق،هيچ گاه ملاحظه خانواده،دوست،و ... را نمی نمود،در قضيه اسرای بدر،ايشان شديد بر خورد می کردند،گفتند: اينان زعمای قريش اند بياييد گردن اينها را بزنيم،واين شدت را سزای کسانی می دانست که با خدا ورسول او ستيز می کردند.
در روز صلح حديبيه هر گز نمی توانست شروطی که کفار وضع کرده وعلی الظاهر به ضرر مسلمانان بود را با رضايت بپذيرد،پيش رسول خدا آمد وگفت: يارسول الله آيا ما بر حق وآنان بر باطل نيستند،رسول خدا فرمودند « چرا» تا حدی پيش رفت که آخر رسول خدا برايش فرمودند:« ای پسر خطاب! من رسول خدايم وهرگز خداوند من را ضايع نمی کند» سپس حضرت عمر رضی الله تعالی عنه قانع شد.
3ـ فرمان برداری از رهبری:
باهمه آن سخت گيری وشدت که ايشان در برابر حق از خودنشان می داد،اما اگر حق را در جانب ديگری می يافت فوراً تسليم می شد وآن را می پذيرفت،در قضيه صلح حديبيه با همه شدت ومخالفت همين که ديد پيامبر شان راضی است در جا تسليم شد،ودر جريان جنگ با مرتدين سيدنا عمر مخالفت کرد،که مبادا با برادران مسلمان جنگ شود اما موقف حضرت ابوبکر او را به خضوع واطاعت واداشت وچون دريافتند که حق به جانب خليفه رسول خداست ايشان اولين کسی بود که لبيک گفت واطاعت کرد.
4ـ ترحم به ملت:
حضرت عمر رضی الله تعالی عنه با آن همه شدتی که داشت ولی به ضعفا، فقراء ومردم چنان ترحم ومهربانی داشت که کمتر در تاريخ ديده ايم،پس از اينکه مردم احساس کردند که عمر رضی الله عنه خليفه گرديده،ايشان به منبر رفته چنين خطبه ايراد کردند:«ای مردم! سخت گيری وشدتی که من داشتم چند برابر شده است،زيرا سخت گيری های من نسبت به ستمگران وکسانی است که بر مسلمانی می تازد وتجاوز می کند،بر عکس من در برابر افراد ديندار وکسانی که بر خط خود استوار اند کاملاً نرم ومهربانم،من به هيچ کس اجازه نخواهم داد به کسی ستم کند اگر کسی را به چنين جرمی بگيرم،او را بر زمين خوابانيده وپای خود را چنان بر صورتش فشار می دهم تا در برابر حق تسليم شود،اما در برابر اهل گذشت وبخشش ونيکان گونه صورتم همچون خاک زير پای شان خواهد بود».
اين است ترحم،عطوفت،مرحمت وگذشت حاکم مشفق وناصح امت او بر اين اساس شب پاسبانی می داد،در حالی که مردم خواب بودند او شب ها گشت می زد تا حال رعيت را دريابد ،ايشان خود را مديون مردم می دانست اما چماق داران جهل،تزوير وزور،مردم را نوکر خود می شمرند،داستان همان زن را حتماً شنيديد،که از فرط گرسنگی فرزندانش ريگ ها در ديگ گذاشته بود وبرای فرزندان خود می جوشانيد وآنها را مصروف می کرد،تااينکه قرار شوند وبخوابند،عمر رضی الله عنه چون اين وضع را ديد،رفت وبر دوش خود آرد وروغن آورد وبا دست خود غذا تهيه کرد وبه پسر ها غذا داد تا سير شدند او امت را غذا می داد تا سير شوند مدعيان حکومت عمری غذا را از ملت می گيرند تا ملت بميرد،فرق از کجاست تا به کجا ! 
در سال 18 هجری قمری که به ( قحطی مشهور شد) حضرت عمر رضی الله عنه سوگند ياد کرد که هرگز گوشت نخواهد خورد تا شکم اطفال مسلمانان سير نشود معمولاً شتر،گاو وگوسفند در مسجد ذبح،وبرای فقرا توزيع می شد، روزی طباخ قسمتی از جگر،گرده ودل حيوان مذبوحه را بريان وبرای امير المؤمنين تقديم کرد،ايشان گفتند: « اين غذا از آن کيست»؟ طباخ گفت: از شماست ای أمير المؤمنين! فرمود: « بدبخت! مادر به داغت بنشيند - اين غذاها را بردار وبرای فقرای مسلمانان توزيع کن وبرای من همان نان خشک وروغن زيتون ونمک را بياور» حضرت عمر تمام کاروانهای امدادی غذايی را که از شهر ها می آمد بدون اين که چيزی از آنها بخورد ميان فقرای مسلمانان تقسيم می کرد وغذای خودش همان نمک،روغن زيتون ونان جو بود،ايشان درد امت را با تمام وجود خود لمس می کرد،در خطبه فرمود:« چگونه می توان حال رعيت را در يابم،اگر دردهايی که به آنها می رسد را شخصاً لمس نکنم» 
ايشان در رابطه با حفظ،ونحوه مصرف بيت المال نهايت دقت ودغدغه داشت،مردم را صاحب بيت المال می دانستند،ايشان در جای می فرمود: « هيچ کسی از ديگری در اين مال مستحق تر نيست،مال از آن امت،ومن هم فردی از امت می باشم» اهميت موضوع از اينجا مشخص می شود که با درايت وحکمت است که کشتی عدالت اجتماعی که سکان آن در دست سياستمدار،مدبر ومدير بزرگ مسلمانان است از ميان امواج وطوفان ها سالم گذرنمود.
5ـ درايت وخبرگی،عامل مهم در اداره دولت:
حضرت عمر رضی الله عنه کار گزاران خود را شديداً زير نظر داشت،در انتخاب واليان مناطق ملاک های مهمی را مورد دقت قرار داده وگزينش سختی می نمود،جدای از زهد،تقوی وخا ترسی،توان متولی در انجام مسؤليت را هم از شرايط اساسی يک کار گزار می دانست،او اشخاصی را تعيين می کرد تا سياست عدالت اجتماعی منبعث از اسلام را که او در صدر برنامه کارش قرار داده بود اجرا کنند
ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: حضرت عمر(رض) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 26 خرداد 1387برچسب:زندگی وخدمات حضرت عمر(رض),خدمات حضرت عمر,خلیفه دوم, | 19:58 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

 

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک هاhttp://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک هاhttp://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک هاhttp://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک هاhttp://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک هاhttp://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک هاhttp://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک هاhttp://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک ها 

 

خدمات حضرت ابوبکر صدیق در حیات پیامبر (ص)

حضرت ابوبکر دارای درخشانترین کارنامه در حیات رسول خدا(ص)است و این امر او را بزرگترین شخصیت اسلام بعد از نبی اکرم (ص)می گرداند.بزرگترین خدمات ان والا مقام به ترتیب زیر می باشند:

1.اسلام اوردن عده ای از شخصیت های مهم و با نفوذ به دست او

حضرت ابوبکر صدیق(رض)بعد از ایمان اوردن نزد رسول خدا (ص) رفت و با کمال خوشحالی حضرت عثمان بن عفان(رض)،حضرت طلحه(رض)،حضرت زبیر (رض)،حضرت سعد بن ابی وقاص(رض)حضرت سعید بن زید(رض)،فاطمه بنت خطاب و همسرش حضرت سعید بن زید (رض)حضرت ابوعیده جراح(رض)،حضرت عبدالرحمن بن عوف (رض)ابوسلمه بن عبد الاسد وارقم بن ابی الارقم را به اسلام دعوت کرد که همه ان ها ندای این سروش را قبول کردندو اسلام اوردند. این کار در چند روز اول ایمان حضرت ابوبکر صدیق (رض)صورت گرفت و به این ترتیب وی اسلام را از خانه پیامبر (ص)به بیرون کشانید.

2.آشکار کردن اسلام

حضرت عایشه (رض)می فرماید چون تعداد صحابه به 38نفر رسید ؛حضرت ابوبکر صدیق (رض)از پیامبر (ص)خواست اسلام را اشکار سازد،ان حضرت به وی گفت:ای ابوبکر عده ما بسیار کم است ،اما حضرت ابوبکر (رض)اصرار ورزید و پیامبر (ص)پذیرفت.

سپس پیامبر اسلام با 38 صحابی به کعبه رفت .حضرت ابوبکر (رض)در میان مردم در محضر رسول اکرم (ص)به عنوان اولین خطیب اسلام مردم را به طرف خدا و رسولش دعوت کرد انگاه مشرکان بر ان ها شوریدند و شدیداً ان ها را کتک زدند و حضرت ابوبکر (رض)را زیر پای خود گرفته لگد مال کردند .چون افراد قبیله بنی تیم،قبیله حضرت ابوبکر (رض)مطلع شدند امدند و مشرکان را از روی سر وی دور کردند و او را در پارچه ای قرار داده به خانه اش بردند در حالی که درباره مردن او تردیدی نداشتند .

حضرت ابوبکر (رض)بعد از به هوش امدن قسم می خورد که لب به چیزی نزند تا اینکه رسول خدا را با چشم خود ببیند ،قومش ناراحت شده از اطرافش پراکنده شدند.بالاخره بعد از انکه حال انحضرت کمی خوب می شود به اتفاق مادرش و فاطمه دختر خطاب که از پناهگاه پیامبر (ص)خبر داشت به محضر ان حضرت رسید .پیامبر خدا (ص)وی را بوسیده ومسلمانان حاضر از مشاهده حالش به گریه افتادند .در همان حال حضرت ابوبکر (رض)از پیامبر (ص)می خواهد که مادرش را به سوی اسلام دعوت کند .پیامبر (ص)برای مادرش دعا فرموده و او را بسوی اسلام دعوت می کند ام الخیبر مادر حضرت ابوبکر (رض)ایمان اورده و تعداد مسلمانان به 39 نفر می رسد .از نتایج بسیار مهم این کار حضرت صدیق (رض)مسلمان شدن حضرت حمزه (رض)شیر قریش عموی پیامبر می باشد.

3.خرید و ازاد کردن بردگان مسلمان

حضرت ابوبکر صدیق (رض)پیش از هجرت به مدینه 9تن از بردگان مسلمان را خریده و ازاد ساخت که عبارتند از 1.حضرت بلال حبشی(رض)2.عامر بن فهیره(رض)3.ام عبیس4.زنیره5.نهدیه6.دختر نهدیه7.جاریه8.بنی مومل 9.ابو فکیمه.

نیت واقعی حضرت ابوبکر از این کار فقط جلب رضای خداوندی بود چنانکه پروردگار متعال در سوره لیل ایه 18تا21درباره او می فرماید:(ان کسی که دارائی خود را در راه خدا خرج میکند و می دهد تا به این وسیله خویشتن را پاکیزه سازد هیچکس بر او حق ندارد تا بدان وسیله حق نعمت او داده شود ،بلکه تنها هدف او جلب رضای ذات پروردگارش می باشد و قطعاً چنین کسی از کارهایی که کرده است راضی خواهد بود و از پاداشهایی که از پروردگار خود دریافت می دارد خوشنود خواهد شد).

 

 

4.حدیث اسرا

زمانیکه رسول خدا (ص)درباره شب اسرا صحبت می کرد ،عده ای از مسلمانان که دچار تردید شده بودند نزد حضرت ابوبکر (رض)رفتند وقضیه را برای او تعریف کردند .ابوبکر (رض) به انها گفت :اگر رسول خدا (ص)این چنین می گوید راست گفته است .زیرا وحی از اسمان برای او نازل می شود و هر لحظه از شب یا روز من او را تصدیق کرده ام و این از موضوعی که تعجب شما را برانگیخته است عجیب تر است . سپس به اتفاق ان ها به مسجد رفتند و به بیانات پیامبر (ص)که بیت المقدس را توصیف میکردند گوش داد،بعد از اتمام سخنان رسول خدا ،حضرت ابوبکر (رض)گفت صدقت یا رسول الله (ص)(راست گفتی ای رسول خدا(ص).)به این جهت پیامبر (ص) به او لقب صدیق داد.

اگر حضرت ابوبکر (رض)در حدیث اسراء دچار شک میشد همانگونه که تازه مسلمانان دچار شک شدند خدا میدانست این انکار اولین تصدیق کننده دین خدا چه اثار سوئی بر جا می گذاشت تصدیق او تنها هر گونه شکی در این مورد را از دل ها زدود ،بلکه شکاکین را به اعتقاد و تصدیق باز گرداند،و موقعیت اسلام را در ان شرایط بسیار حساس حفظ کرد.

5.هجرت

موقع هجرت که مهاجرین بدستور رسول خدا (ص) به سوی مدینه مخفیانه روانه شدند ،حضرت ابوبکر صدیق (رض)پیش پیامبر (ص) رفته و از او اجازه مهاجرت می خواهد .پیامبر (ص) می فرماید :عجله نکن امید است خداوند در این سفر برایت رفیق قرار دهد به این ترتیب انتخاب حضرت ابوبکر صدیق(رض)برای همراهی پیامبر (ص) امری الهی بوده است .

حضرت ابوبکر (رض)با خوشحالی وصف ناشدنی و چشمانی گریان از شادی به به تهیه توشه راه می پردازد و دو شتر اماده میکند که رسول خدا(ص)به شرط پرداختن بهای شتر ،یکی از ان دو شتر را از او می گیرد .بعد از حرکت کردن و مخفی شدن در غار ثور به دستور حضرت ابوبکر صدیق (رض)پسر بزرگش عبدالله اخبار روزانه قریش را به طور مخفیانه به ان ها می رساند ،دخترش اسماء اذوقه ان ها را به ان ها می رساند ،چوپان حضرت ابوبکر (رض)عامر بن فهیره گوسفندان را به دور و بر غار می برد تا جا پاها را پاک کرده در ضمن شیر گوسفندان را نیز به ان ها بدهد این است جانبازی و فداکاری حضرت ابوبکر صدیق (رض) یار غار.

به قول عطار نیشابوری :

خواجه اول که اول یار اوست

ثانی اثنین اذهمافی الغار اوست

صدر دین صدیق اکبر قطب حق

در همه چـیز از همه برده سبق

هر چه  حق از بـار گـاه کـبریـا

ریخت در صدرشریف مصطفی

ان همه در سینه صدیق ریخت

لا جرم تا بود از و تحقیق ریخت

چون تو کردی ثانی اثنینش قبول

ثانی اثنین او بود بعد از رسول

حضرت ابوبکر (رض)در کلام الهی تحت حمایت خداوندی است همچون پیامبر گرامی (ص)(الا تنصروه فقد نصره الله اذ اخرجه الذین کفروا ثانی اثنین اذ هما فی الغار اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا فانزل الله سکینه علیه و ایده بجنود لم تروها و جعل کلمة الذین کفروا السفلی و کلمة الله هی العلیا و الله عزیز حکیم )

«اگر پیامبر را یاری نکنید خدا او را یاری می کند ،همانگونه که قبلا او را یاری کرد ،بدانگاه که کافران او را از مکه بیرون کردند ،در حالیکه او دومین بود ،(و تنها حضرت ابوبکر (رض) همراهش بود ). هنگامی که ان دو در غار جای گزیدند ،و در ان سه روز ماند گار شدند ،(حضرت ابوبکر (رض) اندوهگین شد که از سوی غریشیان به جان پیامبر (ص) گزندی رسد ).در این هنگام پیغمبر خطاب به صاحبش فرمود :غم مخور که خدا با ما است . در این وقت بود که خداوند ارامش خود را  بهره او ساخت ،(وحضرت ابوبکر (رض)از این الطاف ارام گرفت)و پیامبر (ص) را با سپاهانی یاری داد که شما انان را نمی دیدید ،و سر انجام سخن کافران را فرو کشید و سخن الهی پیوسته بالا بوده است ،و خداوند عزیز و با حکمت است .»

بله واقعاًحضرت ابوبکر (رض) دارای مقام عظیمی است در نزد پرودگارش ،دارای لقب ثانی اثنین از طرف خدا و همچنین تحت حمایت پرودگارش.

6.شرکت در کلیه جنگهای پیامبر:

درجنگ بدررسول خدا(ص) بعدازاینکه صفهای مسلمانان رابرای جهاد درست کردحضرت ابوبکر(رض) راباخودبه سایبانی که سعدبن عباده رئیس خزرج برایش درست کرده بودبرد.درجنگ احدحضرت ابوبکر(رض)یکی ازمعدوددلاورانی بودکه با جان ودل به دفاع ازپیامبر(ص)پرداختندواوراازگزندقریش حفظ کردند.درصلح حدیبیه حضرت ابوبکر(رض)به حکمت کارپیامبر(ص)ایمان راسخ داشت ووقتی سوره الفتح نازل شدهمه ی مستمانان دیدندکه عهد حدیبیه فتح آشکاری بودوحضرت ابوبکر(رض)تصدیق کننده این امربود.درجنگ خندق وخیبروسایرجنگها حضر ت ابوبکر(رض)ازهیچگونه فداکاری خود داری نکرد.درجنگ حنین ازمعدودکسانی بودکه پیامبر(ص)راتنها نگذاشتند ودرجنگ تبوک دررکاب پیامبر خدابود.

7.امیر الحاج در سال نهم هجری

رسول خدا(ص) بعلت پیاپی امدن جماعات عرب برای گرویدن به اسلام در سالل نهم هجری نتوانستند مدینه را برای اجرای مراسم حج به مکه ترک کند لذا حضرت ابوبکر (رض)را به عنوان امیر الحاج اعزام کرد.

در این حج بود که اعلام شد از این سال به بعد مشرکین دیگر حق به جا اوردن اعمال حج را نخواهند داشت.

8.امام جماعت برای برگزاری نماز جماعت بجای پیامبر خدا(ص)

چون بیماری پیامبر (ص)شدت گرفت دستور داد حضرت ابوبکر (رض) به جای او نماز بگذارد.در اثناءبیماری روزی پیامبر (ص)به مسجد رفت و خطاب به مسلمانان فرمود :بنده ای از بندگان خدا بین دنیا و انچه در نزد خدا است دومی را انتخاب کرد.حضرت ابوبکر (رض)دریافت که اشاره محمد (ص)به وقت رفتن است،بی تابانه گریه کردو گفت:ما با فرزندان و جان های خود در راه تو که راه حق استفداکاری و جانبازی می کنیم.نبی اکرم (ص)امر کرد که همه درهای مسجد جز در حضرت ابوبکر (رض) را ببندند،بعد در حالی که به حضرت ابوبکر (رض)اشاره می کردگفت:من کسی را نمی شناسم که از لحاظ دوستی وهم صحبتی درنزد من از او برتر باشدو اگر من در میان بندگان خدا دوستی می گرفتم ،هر ایینه ابوبکر را بر میگزیدم ،اما رابطه من با بندگان خدا صحبت و برادری و ایمان است ت ااینکه خداوند ما را به نزد خود فرا خواند. روزیکه پیامبر (ص)وفات کردبرای نماز صبح به مسجد رفت . دراین حین حضرت ابوبکر (رض)برای مردم نماز می خواند،حضرت ابوبکر (رض)وقتی حس میکند که پسامبر (ص) به نماز امده اند از جای خود عقب کشید .اما پیامبر (ص)اشاره کردکه در جای خود بماند.رسول خدا در سمت چپ حضرت ابوبکر (رض)نشست و نماز خواند.

 

 

نتیجه گیری

با خواندن ودانستن  خدمات آن بزرگ مرد تاریخ به مقام والا و شامخ آن بزرگوار در نشر و گسترش و پیشرفت اسلام و هم چنین به نقش آن عزیز در یاری و مددکاری پیامبر اکرم (ص) و اسلام آوردن بسیاری ازا صحاب به دست حضرت ابوبکر از جمله حضرات عثمان ، سعد،عبدالرحمن ابن عوف ،طلحه ، زبیر ،سعیدوعبیده که همگی از عشرات مبشره هستند بیش از پیش پی برده و خدمات مالی و جانی و فداکاری های آن بزرگوار را ستایش کرده و زندگانی وغیرت و همت ایمانی حضرت ابوبکر را الگوی خود قرار داده و به عنوان یک مسلمان از راه آن ها حفاظت می کنیم و برای پیشرفت دین و تعالیم دینی گام های محکم و استوار بر می داریم

منابع

1 کتاب شیخین

2- تاریخ تحلیلی اسلام

3- تذکره الاولیا عطار نیشابوری

       توجه: برای نظردهی به اول وبلاگ گوشه سمت راست بروید.

 

شکلک های محدثه

 

ارشادآنلاین
سایت حوزه علمیه امام ابوحنیفه(رح)دزک
مژده به اهل سنت
افتتحاح سایت ارشادآنلاین
سایت اهل سنت وجماعت شهرستان سراوان

موضوعات مرتبط: حضرت ابوبکر(رض) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1398برچسب:زندگی نامه حضرت ابوبکر(رض), | 21:0 | نویسنده : عبدالوارث ملازهی |

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.